زن فقیری که خانواده کوچکی داشت با یک برنامه رادیویی تم

- زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد.
منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟
زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
دیدگاه ها (۲۴)

روی ویترین یک کتابفروشی در شهر رم نوشته شده: « همیشه دلخوری ...

دخترکی دو سیب در دست داشت.مادرش گفت:یکی از سیب هاتو به من می...

زندگی از مرگ پرسید..چرا انسان ها عاشق من هستن ..اما از تو مت...

ﯼ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺘﺎﻣﻮ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﻢ ﻣﯿﺮﻩﺭﻭ ﻫﺰﺍﺭ . ...

در شهر شلوغ و سرد "بی‌رحمی"، مردی میانسال به نام "نوید" زندگ...

⊰ྀུ──❥✿❊ ⃟🌸❊✿❥──⊰ྀུ⊰📚داستان کوتاه#تبسم_شفاء_دهنده:دختربچه ا...

چرا درایران طلاق عاطفی ومحضری بالاست؟؟                      ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط