فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست

فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست
اردی جهنم است زمانی که یار نیست

دست نیاز باد به دامان ناز بید
تنها مرا به جانب معشوقه بار نیست

امسال از همیشه ی خود بی ثمرتر است
در باغ من نشانه ای از برگ و بار نیست

هر قاصدی که آمده از راه ، ناخوش است
هر نامه ای که می رسد از سوی یار نیست

دنیا به جز عذاب چه دارد برای من ؟
شب های تار هست صدای سه تار نیست

آه ای پرنده ! گاه قفس را نفس بکش
آخر همیشه راه رهایی فرار نیست

#علیرضا_بدیع
دیدگاه ها (۱)

بازآی که چون برگ خزانم رخ زردی‌‌ استبا یاد تو دم ساز دل من د...

خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است «الیس الله بکاف ...

وفات حضرت زینب (س) تسلیت بادانتشار ازاد

در من هزار مرغ زبان بستهبا چشم‌های وحشی تاتاریدر تو هزار چلچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط