دل من هرزه نبود

دل من هرزه نبود ؛
دل من عادت داشت که بماند یک جا ..
به کجا ؟
معلوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشت که بماند آن جا
پشت یک پرده توری ،که تو هر روز آن را به کناری بزنی ..
دل من ساکن دیوار و دری که تو هر روز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود ..
دل من گوشه یک باغچه بود که تو هر روز به آن می نگری
راستی دل من را دیدی ؟
آن را گم کردم .. ؟!


مهدی اخوان ثالث
دیدگاه ها (۱)

ما را بارها و بارها از خودشان دلگیر میکنندبا احساسمان بازی م...

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﺑﺮﮒ ﺳﺒﺰﯼ ﺗﺤﻔﻪ ﯼ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺑﻮﺩﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩ...

سلام,خدایا به امید تو.... امروز من دروازه های قلبم را به روی...

ما عادت کردیم وقتی فیلم به تیتراژ رسید، اگه تو خونه باشیم، د...

1:Amityville Horror House خانه ترسناک امیتویل من وخانواده ام...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط