فصلپارت

فصل²پارت⁵

ناشناس: لئو از ماشین پیاده شد

رف سمت پناهگاه یو وو

لئو: یو وو؟

یو وو: بله~~~~

محافظا : اقا لطفا داد نزنید

لئو: کار دارم

محافظ: میگم داد نزن

یو وو: احترامتو نگه دار میدونی بابای فلیکسه؟

محافظ: نه ببخشید اقا

یووو: تکرار نشه!

لئو: ولش کن اون کی بود با فلیکس رفت

یو وو: دوماد ایندت

لئو: خوشتیپه

یووو: پولداره مث خودت

لئو: سوهیون چیشد

یو وو: مریضه میمیره

لئو: چیه مریضیش؟

یووو: سرطان داره

لئو: کی میمیره؟

یو وو : ب زودی

لئو: ( پوزخند با چشای پر اشک) چرا اخه کارش داشتم

یو وو: ناراحتی

لئو؛: نه

یو وو: من خرم؟

یو وو: میخوای ببینیش ؟

لئو : اره

ناشناس: سوار شدنو رفتن

ناشناس: در زدن

سوهیون: بله

ناشناس: در و کرد

لئو: سوهیون

سوهیون: شما؟

لئو: منم هیونگت

سوهیون: سلام 🙂🫂

لئو: ببخشید که مالتو بالا کشیدم

سوهیون: اشکال نداره تو باید ببخشی چون بچتو دزدیدم

لئو: اشکالی نداره

سوهیون: بیا تو

ناشناس: رفتن تو و نشست و حرف زدن

گو وون: فلیکس

فلیکس: بله

گو وون: عو خدا

فلیکس: چیه؟

گو وون: هیچ ذوق کردم

فلیکس: باشه بگو دیه

گو وون: یکم با بابات را بیا

فلیکس: باشه

گو وون: 💋

فلیکس: بریم ؟

گو وون: بریم

ناشناس: رفتن تو پناهگاه یو وو فلیکس از یکی پرسید

فلیکس: یو وو کجاس؟

محافظ: رفتن با بابات خونه سوهیون

ناشناس: بی‌مکث رف به گو وون گف

فلیکس: گو وون؟

گو وون: بله

فلیکس: بریم؟

گو وون: کجا

فلیکس: خونه سوهیون

گو وون: بریم

فلیکس: راهو بلدی دیگه؟

گو وون: اره

فلیکس :پس بریم
دیدگاه ها (۰)

سولی تولدت مبارک💔🎀🙂

تولدت مبارک اون وو🎀🥳

این قشنگم موقع نوشتن فیکم خیلی حمایتم کرده یه سر به پیجش بزن...

فصل²پارت⁴فیلیکس: عجب آدمایی پیدا میشه‌هااومده میگه‌ ددمهلئو:...

دختر سایهPart=15 سرم رو دوباره گذاشتم رو میز &کایا سیسی+جونم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط