ناز و فتنه گری

✍ ناز و فتنه گری

تو و ناز و فتنه گری،من و افغان سحری
تو و چو گل دل آزاریها،من وچو مرغ شب زاریها
چند از من بیخبری
ز دو عالم تو را خواهم تو را خواهم
ببین اشکم ببین آهم
نکند تا کی در آن دل آه زارم اثری
غم دل نسرایم پیش کسی
نزنم نفسی با همنفسی
که ندارم جز تو کسی
نه دلم را سر انجامی، نه آرامی، نه کامی از دلارمی
نه تو را یکشب از رحمت بر حال من نظری
بی گل رویت با غم وحسرت یارم آه و ناله بوُد کارم
بی تو چشمه خون بارم آتشی به سینه دارم
جان اسیرم بسته بندت صید کمندت بی تو ز جان گذرم،ز جهان گذرم
از من چون میگذری
ز چه رو سوی ما نگهی نکنی
نگهی ز وفا به رهی نکنی
ببری جان و دل اما نام عاشق نبری

#رهی_معیری 🔽 🔽 ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰ ➿ ➰
دیدگاه ها (۱)

کاش میشد بی خبر یک حلقه بر در می زدیبر خیالات محالم رنگ ...

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگ...

✍ بی قراربازا ای دلبرا ، که دلم بی قرار توستوین جان بر لب آم...

✍ ساقی نامهالهـی به مسـتـان میــخانه اتبه عقــل آفریـــنـان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط