خدا می خواست تا تقدیر عالم اینچنین باشد

خدا می خواست تا تقدیر عالم اینچنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد

خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد

علیٌّ حُبّهُ جُنّه ، قسیمُ النّار والجَنّه
خدا می خواست آن باشد، خدا می خواست این باشد

علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حقّ الیقین باشد

به جز نام علی در پهنه ی تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد

به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد

مرا تا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه ی بی نقطه ی تو نقطه چین باشد

مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن
غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد

غزل لطف خداوند است، شاعرها خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمومنین باشد
***احمد حسین پور علوی***
دیدگاه ها (۷۳)

(حرم حضرت رقیه س)رقیه ماه شبهای دمشق استرقیه دختر سلطان عشق ...

گاه همچو صبح خندانم نمی دانم کیم            گاه همچو ابر گری...

به طـاها,به یاسـین,به مـعراج احمد......به قدر و به کوثر,به ر...

شعر حبیب الله چایچیان (حسان) برای حضرت علی(ع)علیست مرغ حق و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط