(پارت دهم)
(پارت دهم)
ویو راوی: ات به شوگا زنگ زد
شوگا: بله
ات: سلام خوبی شوگا
شوگا: سلام خوبم مرسی تو خوبی کاری داشتی چون معمولا بهم زنگ نمی زنی
ات: می خواستم احوالتو بپرسم کجایی
شوگا: جالبه.. خونمون می خواستم با جونگ کوک برم بیرون
ات: کجا می خواستین برین
شوگا: گیمنتی اما اصلا حال ندارم
ات: اره به نظر منم امروز بیرون نری بهترع
شوگا: باشه نمیرم تو چیکار می کنی
ات: م... من هیچی
شوگا: چه زیبا
ات: بااش من برم فردا تو مدرسه می بینمت
شوگا: می خوای فردا بیام دنبالت
ات: اگ دوست داشتی بیا
شوگا: باشه میام بایی
ات: بای
ات: اوف خداروشکر خودش نرفت وگرنه من چطوری نیم ساعت تلفنی معطلش می کردم نمد چرا تلفنی حرف زدنم باهاش نمیاد
ویو راوی: صبح فردا ات بلند شد و صبحونع خورد و حاظر شد صدای بوقققققققق ماشین شنید شوگا بود ات کلشو از پنجره انداخت بیرون
ات: اومدم(با صدای بلند)
نویسنده: تانی
با نظرات و حمایتاتون خوشحالمون کنید
ویو راوی: ات به شوگا زنگ زد
شوگا: بله
ات: سلام خوبی شوگا
شوگا: سلام خوبم مرسی تو خوبی کاری داشتی چون معمولا بهم زنگ نمی زنی
ات: می خواستم احوالتو بپرسم کجایی
شوگا: جالبه.. خونمون می خواستم با جونگ کوک برم بیرون
ات: کجا می خواستین برین
شوگا: گیمنتی اما اصلا حال ندارم
ات: اره به نظر منم امروز بیرون نری بهترع
شوگا: باشه نمیرم تو چیکار می کنی
ات: م... من هیچی
شوگا: چه زیبا
ات: بااش من برم فردا تو مدرسه می بینمت
شوگا: می خوای فردا بیام دنبالت
ات: اگ دوست داشتی بیا
شوگا: باشه میام بایی
ات: بای
ات: اوف خداروشکر خودش نرفت وگرنه من چطوری نیم ساعت تلفنی معطلش می کردم نمد چرا تلفنی حرف زدنم باهاش نمیاد
ویو راوی: صبح فردا ات بلند شد و صبحونع خورد و حاظر شد صدای بوقققققققق ماشین شنید شوگا بود ات کلشو از پنجره انداخت بیرون
ات: اومدم(با صدای بلند)
نویسنده: تانی
با نظرات و حمایتاتون خوشحالمون کنید
۱۶.۱k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.