دل نمیدانم چه شد دلبر نمیدانم چه شد

دل نمی‌دانم چه شد، دلبر نمی‌دانم چه شد
سر نمی‌دانم چه شد، پیکر نمی‌دانم چه شد

اکبر آمد پیش شاه و گفت: بابا الوداع
ناگهان رنگ رخ مادر نمی‌دانم چه شد!

مظهر الله‌اکبر، شبه پیغمبر که رفت
حال اهل بیت پیغمبر نمی‌دانم چه شد

اولین شیر بنی‌هاشم که عزم رزم کرد
گشت میدان عرصۀ محشر، نمی‌دانم چه شد

تا علی آمد به میدان، باز هم سرباز کرد
کینه‌های کهنه از حیدر، نمی‌دانم چه شد

اسب ره گم‌کرده جای بازگشتن تا خیام
رفت سمت مسلخ لشکر، نمی‌دانم چه شد

هرکسی با هرچه دستش بود، می‌زد ضربه‌ای
زیر تیر و نیزه و خنجر نمی‌دانم چه شد

غربت یک شیر زخمی بین صد کفتار، آه
دوره‌اش کردند، من دیگر نمی‌دانم چه شد

رشتۀ تسبیح اعضای علی از هم گسست
سرگذشت پیکر اکبر نمی‌دانم چه شد

او که سر تا پا غنیمت بود از پای اوفتاد
زیر دست قوم غارتگر نمی‌دانم چه شد

زیر نعل تازه می‌آید چرا بوی گلاب؟
از نزاکت غنچۀ پرپر نمی‌دانم چه شد

پاره‌های پیکر او در عبا هم جا نشد
آنچه باقی مانده بود آخر نمی‌دانم چه شد

عاقبت خورشیدِ سر بر قلۀ نی شد، ولی
ماجرای آن تنِ بی‌سر نمی‌دانم چه شد

قافله رفت و بدن ماند و بیابان، تا سه روز
این سه روز اما همان بهتر نمی‌دانم چه شد

#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام

#محمود_حبیبی_کسبی
دیدگاه ها (۳)

.ای اشک سینه سوز اثری داشتی چه شد ؟ای اه آتشین شرری داشتی چه...

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...مکن ای صبح طلوع ...

سست‌ترین کلمه "شانس" است، به امید آن نباشید.محکم‌ترین کلمه "...

اقدام بسیار زیبای یک هیات در تهران....#هیات#هیئتی#بچه_هیئتی#...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط