دختر گل فروش کنار همه ماشین ها رفت تا بلکه بتونه گل هاش

دخترك گل فروش کنار همه ماشین ها رفت تا بلکه بتونه گل هاش رو بفروشه
آقا تو رو خدا یه شاخه گل بخر
برای خانومت ببر
آقا تو رو خدا ، جون بچت
هیچی گیرش نیامد جز نگاه های تحقیر آمیز راننده ها
همینطوری که بغض گلوش و گرفته بود
نگاهش به اون طرف خیابون افتاد
چشم های پر تمنای راننده ها رو به یه خانوم که کنار خیابون وایستاده بود رو دید
راننده ها هی میگفتن خانوم چند؟!
دخترک تو دلش گفت آخه اون خانوم که گل هم نمیفروشه؟!
از اون روز همش منتظره اینه که بزرگ بشه .....

به خدا قسم ما در برابر این کودکان مسئولیم

با مقصر دونستن مسئولین هم مسئولیت از دوش من و شما برداشته نمی شه

مطمئنا خداوندی که آنان را آفریده می تواند امورات این بچه ها را هم سامان دهد

ولی می خواهد من و شما به جایی برسیم
دیدگاه ها (۳۱)

نان حلال خيلی خيلی خوب است. من نان حلال را خيلی دوست دارم.ما...

روزي خواهد آمد كه حيوانات براي كوچك شمردن همبه يكديگر مي گوي...

حکایت عجیبیسترفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند. م...

سلام بهونه قشنگ من برای زندگیآره بازم منم همون دیونه همیشگیف...

زنگ زندگی p1

Dark Blood p۱۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط