Dark Blood p۱۰
ویو راوی :
بعد از اینکه ا/ت رو بیهوش کردن یک دفعه آقای لی به همراه دو تا از بادیگارد هایش وارد خونه شد
نشانه آقای لی ~
~ کارو تمیز و درست و حسابی انجام دادی ؟
بادیگارد ( اونی که ا/ت رو بیهوش کرد ) : بله قربان
• آقای لی به یکی دیگه از بادیگارد هاش اشاره میکنه
~ اونو بیار تو ماشین ولی مراقب باش چیزیش نشه ( ا/ت رو میگه )
بادیگارد : چشم فقط قربان با اون چیکار کنیم ( به هیونبین یا همون بادیگارد کنار ا/ت اشاره میکنه )
~ اونم بیار و شش دونگ حواست بهش باشه تا مبادا بیدار بشه و تمام وسایلش رو هم بردار
بادیگارد : چشم
• بادیگارد آقای لی به دو تا بادیگارد دیگه زنگ زد تا برای کمک بیاین ، ا/ت رو داخل ماشین آقای لی انداختن و هیونبین رو هم داخل ون بادیگارد ها انداختن ( نکته : با دست ، پا و دهان بسته و فقط چشم های هیونبین رو هم بسته بودن )
ویو داخل ماشین آقای لی :
~ لع~نتی من چرا دارم اینکارا رو میکنم من که اصلا از این دختره خوشمم نمیاد
~ فقط مجبورم به دستورات ارباب بزرگ گوش کن ( نکته : ارباب بزرگ منظورش جهیون نیست و بعدا میفهمید کیه و چیکاره هست )
~ نگا نگا دختره حتی قیافه هم نداره ( دوستان گرامی شما به س~گ بودن ایشون بگرید وگرنه که شما خیلی خیلی زیبا هستید 😊❤️ )
راننده : قربان کجا بریم ؟
~ برو ویلای مخفی
راننده : چشم
در همین حین ویو جیک :
نشانه جی هو ^ ( بادیگارد با همون دست راست جیک )
( نکته : ویو جیک بعد از اونجایی هست که از ا/ت خداحافظی میکنه )
× خب بهتره که منم برم و به کارام برسم اون دیگه الان دست یکی از بهترین بادیگارد ( منظورش جی هو هست ) های منه
به اتاق کارم رفتم و روی میز کارم نشستم و دوباره شروع کردم به کاغذ بازی و .......
بعد از مدتی .......
× وای خدا حوصلم سر رفت
× آها بزار یکم برم پاتوق و با مافیا های دیگه گپ بزنم
× البته که خود این کار هم خیلی حوصله سر بره ولی بازم از کاغذ بازی که بهتره
از روی میز کارم پاشدم و بعد از اینکه لباسم رو عوض کردم با ماشینم به پاتوق همیشگی مافیا ها رفتم
• مافیا های دیگه برای احترام پا میشن
مافیا های دیگه : سلام آقای شیم
× سلام لطفاً بشینین و به بحث تون ادامه بدین
مافیا های دیگه نشستن
× من هم میتونم توی بحث توی شرکت کنم ؟
مافیا های دیگه : بله بله البته بفرمایین
نشستم و با مافیا های دیگه گرم صحبت شدم
مدتی بعد .......
دیریرین دیریرین 📳 ( شما خودتون توی تصور هاتون از صدای دیگه ای برای زنگ گوشیش استفاده کنین من دیگه تخیلی برام نمونده والا 😅 )
صفحه گوشیم رو نگاه کردم و دیدم که جی هو ( همون بادیگارده که تقریبا دست راسته جهیونه ) هست
× دوستان من باید به این پاسخ بدم شما به بحث تون ادامه بدین
مافیا های دیگه : بله بله البته اختیار دارین بفرمایین لطفاً
پاشدم و رفتم یک گوشه ی دیگه و گوشی رو جواب دادم
× بله جی هو مشکلی هس
^ ارباب ارباب ....... ( نفس نفس زنان )
× چی شده اتفاقی افتاده ؟
^ نفس نفس .......
× بابا جی هو بگو دیگه دق ام دادی
^ ارباب خانم
× خانم چی ؟ بگو دیگه
^ ارباب خانم نیستن
× یعنی چی نیستن مگه تو پیشش نبودی ؟
^ ارباب من خانم رو به هیونبین سپردم ولی الان نیستن
× فرار کرده ؟ چی شده درست و حسابی توضیح بده ببینم
× فکر نکنم فرار کرده باشه نکنه خوده هیونبین کاری کرده باشه ؟ اون اون موقع کجا بود هاااا ؟ اصلا خودش الان کجاست ؟
^ ارباب خود هیونبین هم نیست
× یعنی چی ؟ بابا درست و حسابی توضیح میدید یا نه
^ ارباب در واقع من خانم رو به هیونبین سپردم و خودم اومدم پایین و جلوی ماشین منتظرشون موندم همینجوری منتظر بودم که یک دفعه که چشمم به ساعت افتاد دیدم کارشون خیلی خیلی طول کشیده برای همین رفتم بالا تا ببینم چه مشکلی هست که یک دفعه دیدم در خونه بازه و نه خانم هست و نه هیونبین
× چییییی ؟
^ ارباب برم دوربین های خونه و خیابون ها رو ببینم ؟
× آره آره برو هر چه سریعتر
× وایسا فهمیدم ....... ( با خودش توی ذهنش )
× وایسا وایسا نرو ( به جی هو )
× فکر کنم فهمیدم این کار زیر سر کیه
× همین الان آدما رو جمع کن بریم ویلای آقای لی
^ آقای لی ؟
× آره حالا توی راه بهت میگم سریع عجله کن
^ چشم چشم
سریع به سمت میزی که روش نشسته بودم رفتم
× دوستان یک کار مهم برای من پیش اومده باید سریع برم فعلا
مافیا های دیگه : با سلامت موفق باشید
× ممنون ( با عجله )
سریع کت ام رو برداشتم و با سرعت به همراه چند تا از بادیگارد های دیگه ام سوار ون شدم و به جایی که با جی هو قرار گذاشته بودیم یعنی هتل ویلای لی رفتم .......
پارت بعد رو با ۱۰ تا لایک میزارم 🥰❤️✨
بعد از اینکه ا/ت رو بیهوش کردن یک دفعه آقای لی به همراه دو تا از بادیگارد هایش وارد خونه شد
نشانه آقای لی ~
~ کارو تمیز و درست و حسابی انجام دادی ؟
بادیگارد ( اونی که ا/ت رو بیهوش کرد ) : بله قربان
• آقای لی به یکی دیگه از بادیگارد هاش اشاره میکنه
~ اونو بیار تو ماشین ولی مراقب باش چیزیش نشه ( ا/ت رو میگه )
بادیگارد : چشم فقط قربان با اون چیکار کنیم ( به هیونبین یا همون بادیگارد کنار ا/ت اشاره میکنه )
~ اونم بیار و شش دونگ حواست بهش باشه تا مبادا بیدار بشه و تمام وسایلش رو هم بردار
بادیگارد : چشم
• بادیگارد آقای لی به دو تا بادیگارد دیگه زنگ زد تا برای کمک بیاین ، ا/ت رو داخل ماشین آقای لی انداختن و هیونبین رو هم داخل ون بادیگارد ها انداختن ( نکته : با دست ، پا و دهان بسته و فقط چشم های هیونبین رو هم بسته بودن )
ویو داخل ماشین آقای لی :
~ لع~نتی من چرا دارم اینکارا رو میکنم من که اصلا از این دختره خوشمم نمیاد
~ فقط مجبورم به دستورات ارباب بزرگ گوش کن ( نکته : ارباب بزرگ منظورش جهیون نیست و بعدا میفهمید کیه و چیکاره هست )
~ نگا نگا دختره حتی قیافه هم نداره ( دوستان گرامی شما به س~گ بودن ایشون بگرید وگرنه که شما خیلی خیلی زیبا هستید 😊❤️ )
راننده : قربان کجا بریم ؟
~ برو ویلای مخفی
راننده : چشم
در همین حین ویو جیک :
نشانه جی هو ^ ( بادیگارد با همون دست راست جیک )
( نکته : ویو جیک بعد از اونجایی هست که از ا/ت خداحافظی میکنه )
× خب بهتره که منم برم و به کارام برسم اون دیگه الان دست یکی از بهترین بادیگارد ( منظورش جی هو هست ) های منه
به اتاق کارم رفتم و روی میز کارم نشستم و دوباره شروع کردم به کاغذ بازی و .......
بعد از مدتی .......
× وای خدا حوصلم سر رفت
× آها بزار یکم برم پاتوق و با مافیا های دیگه گپ بزنم
× البته که خود این کار هم خیلی حوصله سر بره ولی بازم از کاغذ بازی که بهتره
از روی میز کارم پاشدم و بعد از اینکه لباسم رو عوض کردم با ماشینم به پاتوق همیشگی مافیا ها رفتم
• مافیا های دیگه برای احترام پا میشن
مافیا های دیگه : سلام آقای شیم
× سلام لطفاً بشینین و به بحث تون ادامه بدین
مافیا های دیگه نشستن
× من هم میتونم توی بحث توی شرکت کنم ؟
مافیا های دیگه : بله بله البته بفرمایین
نشستم و با مافیا های دیگه گرم صحبت شدم
مدتی بعد .......
دیریرین دیریرین 📳 ( شما خودتون توی تصور هاتون از صدای دیگه ای برای زنگ گوشیش استفاده کنین من دیگه تخیلی برام نمونده والا 😅 )
صفحه گوشیم رو نگاه کردم و دیدم که جی هو ( همون بادیگارده که تقریبا دست راسته جهیونه ) هست
× دوستان من باید به این پاسخ بدم شما به بحث تون ادامه بدین
مافیا های دیگه : بله بله البته اختیار دارین بفرمایین لطفاً
پاشدم و رفتم یک گوشه ی دیگه و گوشی رو جواب دادم
× بله جی هو مشکلی هس
^ ارباب ارباب ....... ( نفس نفس زنان )
× چی شده اتفاقی افتاده ؟
^ نفس نفس .......
× بابا جی هو بگو دیگه دق ام دادی
^ ارباب خانم
× خانم چی ؟ بگو دیگه
^ ارباب خانم نیستن
× یعنی چی نیستن مگه تو پیشش نبودی ؟
^ ارباب من خانم رو به هیونبین سپردم ولی الان نیستن
× فرار کرده ؟ چی شده درست و حسابی توضیح بده ببینم
× فکر نکنم فرار کرده باشه نکنه خوده هیونبین کاری کرده باشه ؟ اون اون موقع کجا بود هاااا ؟ اصلا خودش الان کجاست ؟
^ ارباب خود هیونبین هم نیست
× یعنی چی ؟ بابا درست و حسابی توضیح میدید یا نه
^ ارباب در واقع من خانم رو به هیونبین سپردم و خودم اومدم پایین و جلوی ماشین منتظرشون موندم همینجوری منتظر بودم که یک دفعه که چشمم به ساعت افتاد دیدم کارشون خیلی خیلی طول کشیده برای همین رفتم بالا تا ببینم چه مشکلی هست که یک دفعه دیدم در خونه بازه و نه خانم هست و نه هیونبین
× چییییی ؟
^ ارباب برم دوربین های خونه و خیابون ها رو ببینم ؟
× آره آره برو هر چه سریعتر
× وایسا فهمیدم ....... ( با خودش توی ذهنش )
× وایسا وایسا نرو ( به جی هو )
× فکر کنم فهمیدم این کار زیر سر کیه
× همین الان آدما رو جمع کن بریم ویلای آقای لی
^ آقای لی ؟
× آره حالا توی راه بهت میگم سریع عجله کن
^ چشم چشم
سریع به سمت میزی که روش نشسته بودم رفتم
× دوستان یک کار مهم برای من پیش اومده باید سریع برم فعلا
مافیا های دیگه : با سلامت موفق باشید
× ممنون ( با عجله )
سریع کت ام رو برداشتم و با سرعت به همراه چند تا از بادیگارد های دیگه ام سوار ون شدم و به جایی که با جی هو قرار گذاشته بودیم یعنی هتل ویلای لی رفتم .......
پارت بعد رو با ۱۰ تا لایک میزارم 🥰❤️✨
- ۱۴.۳k
- ۲۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط