ویو آت
ویو آت
درو باز کردم که با دیدن کسی که پشت در بود جیغ زدم....تهیونگ بود...
+سلام فرشته من
-ت..تو...تو مگه...تو...
+نه نمردم....وقتی با کلارا خدافظی کردم اون سریع از بیمارستان رفت...ولی من با کمک شوک زنده موندم...الآنم اومدم ببرمش...کجاست؟
-ت..تهیونگ( گریه)کلارا چند روز پیش با جونگین رفتن عمارتت تا تورو نجات بدن ولی الان چند روزه نیومدن شاید کارشون چون تو زنده ای به هیچ جا نرسیده...
+چ...چی میگی (داد) من از عمارتم اومدم اونا اونجا نبودننننن
-و..وای ح..حالا چی...چیکار کنیم؟(گریه)
+گریه نکن حالا....جئون کجاست؟
-جو...جونگکوک شرکته...
+باشه....من رفتم خدافظ
ویو کلارا
بیدار شدم داخل اتاقم بودم و بدنم پانسمان شده بود خیلی درد داشتم یه زن میانسال اومد تو اتاق و گفت
÷سلام دختر جون....من اجوما هستم اومدم قوانین و بگم و کاراتو
=هوم..منم کلارام خوشبختم
÷بریم سراغ قوانین...
۱-دوست دختر ارباب و خانم صدا میزنی...این قانون اگه شکسته بشه جرمش از قتل بیشتره و اگه رعایتش نکنی به احتمال زیاد کشته میشی
۲-فلیکس و ارباب صدا میزنی
۳-بعد انجام کار هات میری پیش خانم و گزارش کار هات و میدی و اونم بهت یه کاغذ میده که اجازه داری استراحت کنی
۴-تو اینجا یه برده ای و ارباب هروقت بخواد میتونه ازت استفاده کنه به هر طریقی
۵-به دوستای خانم احترام میزاری
۶- فقط لباس فرم خدمتکاری میپوشی و اگه قرارع باشه شب بری پیش ارباب لباس تو کمدت هست
=ببخشید....اون دختره اومد قوانین و گفتاااا
÷اینا قوانین جدیده
=ا..آهان
÷خب بریم ادامش
=مگه ادامه داره
÷بله...
=هف باشه بگو
۷-به دوستای ارباب احترام میزاری
۸-سر پیچی نمیکنی
۹-هر ماه یک مهمونی برگزار میشه که برده هاهم داخلش هستن و میتونن لباسای زیبا بپوشن و آرایش کنن و موهاشونو درست کنن و فردا هم مهمونی آخر ماه هست
۱۰- اگه برید حیاط یا جای دیگه پیداتون میکنن و تا دو ماه به پا و دست هاتون زنجیر میبندن و محدودتون میکنن...
الان میتونم بگم که من همیشه از ۱۱ سالگی تا الان به پاهام و دستام زنجیر بسته شده بود پس عادت دارم دو ساعت گذشت و رسیدیم به قانون ۳۳
۳۳- تفریح وسط کار ممنوع
ببخشید به قولم عمل نکردم عوضش پارت طولانی گذاشتم حمایت؟
درو باز کردم که با دیدن کسی که پشت در بود جیغ زدم....تهیونگ بود...
+سلام فرشته من
-ت..تو...تو مگه...تو...
+نه نمردم....وقتی با کلارا خدافظی کردم اون سریع از بیمارستان رفت...ولی من با کمک شوک زنده موندم...الآنم اومدم ببرمش...کجاست؟
-ت..تهیونگ( گریه)کلارا چند روز پیش با جونگین رفتن عمارتت تا تورو نجات بدن ولی الان چند روزه نیومدن شاید کارشون چون تو زنده ای به هیچ جا نرسیده...
+چ...چی میگی (داد) من از عمارتم اومدم اونا اونجا نبودننننن
-و..وای ح..حالا چی...چیکار کنیم؟(گریه)
+گریه نکن حالا....جئون کجاست؟
-جو...جونگکوک شرکته...
+باشه....من رفتم خدافظ
ویو کلارا
بیدار شدم داخل اتاقم بودم و بدنم پانسمان شده بود خیلی درد داشتم یه زن میانسال اومد تو اتاق و گفت
÷سلام دختر جون....من اجوما هستم اومدم قوانین و بگم و کاراتو
=هوم..منم کلارام خوشبختم
÷بریم سراغ قوانین...
۱-دوست دختر ارباب و خانم صدا میزنی...این قانون اگه شکسته بشه جرمش از قتل بیشتره و اگه رعایتش نکنی به احتمال زیاد کشته میشی
۲-فلیکس و ارباب صدا میزنی
۳-بعد انجام کار هات میری پیش خانم و گزارش کار هات و میدی و اونم بهت یه کاغذ میده که اجازه داری استراحت کنی
۴-تو اینجا یه برده ای و ارباب هروقت بخواد میتونه ازت استفاده کنه به هر طریقی
۵-به دوستای خانم احترام میزاری
۶- فقط لباس فرم خدمتکاری میپوشی و اگه قرارع باشه شب بری پیش ارباب لباس تو کمدت هست
=ببخشید....اون دختره اومد قوانین و گفتاااا
÷اینا قوانین جدیده
=ا..آهان
÷خب بریم ادامش
=مگه ادامه داره
÷بله...
=هف باشه بگو
۷-به دوستای ارباب احترام میزاری
۸-سر پیچی نمیکنی
۹-هر ماه یک مهمونی برگزار میشه که برده هاهم داخلش هستن و میتونن لباسای زیبا بپوشن و آرایش کنن و موهاشونو درست کنن و فردا هم مهمونی آخر ماه هست
۱۰- اگه برید حیاط یا جای دیگه پیداتون میکنن و تا دو ماه به پا و دست هاتون زنجیر میبندن و محدودتون میکنن...
الان میتونم بگم که من همیشه از ۱۱ سالگی تا الان به پاهام و دستام زنجیر بسته شده بود پس عادت دارم دو ساعت گذشت و رسیدیم به قانون ۳۳
۳۳- تفریح وسط کار ممنوع
ببخشید به قولم عمل نکردم عوضش پارت طولانی گذاشتم حمایت؟
- ۱۰.۶k
- ۲۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط