یک تهرانی به اسم مسیحا در کوبانی
یک تهرانی به اسم مسیحا در کوبانی
1 . زین پس تهران را بخاطر مسیحا دوست خواهم داشت ، اکنون در خیابان منتهی به انقلاب قدم میزنم و در شهری نفس می کشم که بوی رفیق مسیحا را می دهد . به احترام او نه بوتیک ها را می پایم ، نه کافی شاپ می نشینم نه موزه و سینما می روم ، چیزی که دلربایی کند مرا از فرمانده جدا می کند . در تهران ، شرمزده ، سرافکنده به فرمانده می اندیشم .
2 . فرمانده مسیحا اگر دوباره به تهران برگردی ، سربازانت به دیدارت خواهند شتافت ، هر چه کتاب است به کناری خواهند نهاد و به اشاره انگشتت شهر را اشغال خواهند کرد . بگذار تهران به پاکوبی تو برخیزد .
3 . اینک مسیحا سرباز ارتش خلق بین الملل ی . پ . گ مشغول گشودن کوریدور ارتباطی و مواصلاتی بین کوبانی و شنگال است ، بی امان می جنگد و به جلو می رود . تو را می ستاییم فرمانده و در غیابت و در برابر تصویرت احترام نظامی می گذاریم .
1 . زین پس تهران را بخاطر مسیحا دوست خواهم داشت ، اکنون در خیابان منتهی به انقلاب قدم میزنم و در شهری نفس می کشم که بوی رفیق مسیحا را می دهد . به احترام او نه بوتیک ها را می پایم ، نه کافی شاپ می نشینم نه موزه و سینما می روم ، چیزی که دلربایی کند مرا از فرمانده جدا می کند . در تهران ، شرمزده ، سرافکنده به فرمانده می اندیشم .
2 . فرمانده مسیحا اگر دوباره به تهران برگردی ، سربازانت به دیدارت خواهند شتافت ، هر چه کتاب است به کناری خواهند نهاد و به اشاره انگشتت شهر را اشغال خواهند کرد . بگذار تهران به پاکوبی تو برخیزد .
3 . اینک مسیحا سرباز ارتش خلق بین الملل ی . پ . گ مشغول گشودن کوریدور ارتباطی و مواصلاتی بین کوبانی و شنگال است ، بی امان می جنگد و به جلو می رود . تو را می ستاییم فرمانده و در غیابت و در برابر تصویرت احترام نظامی می گذاریم .
۱.۱k
۲۰ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.