حسرت نبرم به خواب آن مرداب

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
دیدگاه ها (۰)

‏تردید نکن که نوری هست، شاید چندان نباشد که گفته‌اند، امّا آ...

تمنای وصالم نیست عشق ِ من مگیر از منبه دردت خو گرفتم نیستم د...

.🤎 @sharon.star سال ۱۹۵۵، شبی که باران بی‌وقفه می‌بارید و مه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط