پارت۲۷
#پارت۲۷
_باش
+بجز پاهات جای دیگت درد نمیکنه
_نه
[فلش بک به سه روز بعد]
ویو یوری
توی این سه روز جونگکوک هرچی خواستم واسم اورده و خریده درد پاهام هم از بین رفته فقط مونده کبودی های روی گردنم که اونم به مرور زمان میره
ویو جونگکوک
توی این سه روز یوری هرچی خواسته براش گرفتم وقتی اون کبودی های روی گردنش رو میبینم یه حس عجیبی بهم میده احساس مالکیت میکنم روش بگذریم برم بهش بگم اماده بشه بریم مدرسه
+یوری
_جونم
+اماده شو بریم
_باشه
+به اجوما میگم صبحونه رو اماده کنه تو هم زود اماده شو بیا
_باش
(جونگکوک میره)
_چرا یجوری حرف میزد بیخیال(میره پایین)
✓دخترم بیا بشین صبحونت رو بخور برین مدرسه
_باشه
ویو جونگکوک
نمیدونم چرا یوری همش ازم دور میشد مگه من کاری کردم چرا من از کارایی که میکنم خبر نداره بیخیال صبحونم رو بخورم بعد ببینم چش شده
ویو یوری
نمیدونم چرا جونگکوک رفتارش یجوری شده بود عجیب بود انگار اتفاقی افتاده که من خبر ندارم اشکال نداره صبحونم رو بخوردم هرچی که شده رو از دلش در میارم
{ویو به بعد صبحونه}
+یوری
_جونگکوک(هم زمان)
+اول تو بگو
_نه اول تو بگو
+چت شده تو دختر چرا از صبحه ازم دور میشی
_اینو من باید بهت بگم صبح اومدی منو صدا کنی انگار اعصاب نداشتی
+من اون موقع هنوز فیوزم بالا نیومده بود تو چرا اون جوری بودی
_من خب ترسیدم اعصابت خورد باشه حوصله نداشته باشی
+من حوصله هم نداشته باشم حوصله تویکی رو دارم(سر یوری رو میبوسه)
_منم(میخنده)
وایی الان نمیدونین که تو چه وضیتی دارم مینویسم مریض شدم اومدم دکتر بهم سرم وصل کردن بعدم امپول زدم یه وری دراز کشیدم بزور با یه دست مینویسم پامم مثل سگ درد میکنه دارم میمیرم پرستار برگشته میگه مگه مجبوری میگم اره میگه خاک تو سرت بخدا با اون جور امپول زدنشون فلج شدم😭😭😂😂
_باش
+بجز پاهات جای دیگت درد نمیکنه
_نه
[فلش بک به سه روز بعد]
ویو یوری
توی این سه روز جونگکوک هرچی خواستم واسم اورده و خریده درد پاهام هم از بین رفته فقط مونده کبودی های روی گردنم که اونم به مرور زمان میره
ویو جونگکوک
توی این سه روز یوری هرچی خواسته براش گرفتم وقتی اون کبودی های روی گردنش رو میبینم یه حس عجیبی بهم میده احساس مالکیت میکنم روش بگذریم برم بهش بگم اماده بشه بریم مدرسه
+یوری
_جونم
+اماده شو بریم
_باشه
+به اجوما میگم صبحونه رو اماده کنه تو هم زود اماده شو بیا
_باش
(جونگکوک میره)
_چرا یجوری حرف میزد بیخیال(میره پایین)
✓دخترم بیا بشین صبحونت رو بخور برین مدرسه
_باشه
ویو جونگکوک
نمیدونم چرا یوری همش ازم دور میشد مگه من کاری کردم چرا من از کارایی که میکنم خبر نداره بیخیال صبحونم رو بخورم بعد ببینم چش شده
ویو یوری
نمیدونم چرا جونگکوک رفتارش یجوری شده بود عجیب بود انگار اتفاقی افتاده که من خبر ندارم اشکال نداره صبحونم رو بخوردم هرچی که شده رو از دلش در میارم
{ویو به بعد صبحونه}
+یوری
_جونگکوک(هم زمان)
+اول تو بگو
_نه اول تو بگو
+چت شده تو دختر چرا از صبحه ازم دور میشی
_اینو من باید بهت بگم صبح اومدی منو صدا کنی انگار اعصاب نداشتی
+من اون موقع هنوز فیوزم بالا نیومده بود تو چرا اون جوری بودی
_من خب ترسیدم اعصابت خورد باشه حوصله نداشته باشی
+من حوصله هم نداشته باشم حوصله تویکی رو دارم(سر یوری رو میبوسه)
_منم(میخنده)
وایی الان نمیدونین که تو چه وضیتی دارم مینویسم مریض شدم اومدم دکتر بهم سرم وصل کردن بعدم امپول زدم یه وری دراز کشیدم بزور با یه دست مینویسم پامم مثل سگ درد میکنه دارم میمیرم پرستار برگشته میگه مگه مجبوری میگم اره میگه خاک تو سرت بخدا با اون جور امپول زدنشون فلج شدم😭😭😂😂
۹۲۱
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.