جز خیال تو کسنیست کنارم همه شب

جز خیالِ تو کسۍنیست کنارم، همه شب
همدمی غیـرِ غم و اشک ندارم، همه شب

شده دلتنگ شوۍگوشهٔ تنهـاییِ خویش؟
به چنین وضعیتِ سخت دُچارم همه شب

تا کـه خاموش شود آتـشِ این فاصله ها
شده کـارم بشوم ابـر و ببـارم همـه شب

مرهـمِ روحِ پُـر از زخـمِ مـنِ خسته شده
نغمه ی دلکشِ پُرسوز سه تارم همه شب

شـده لبـریـز دگر، صبـر و شکیبـاییِ مـن
تـا کی آه از دلِ خونبـار، بـرآرَم همه شب
دیدگاه ها (۲)

به چنگ آورد‌ام گیسوی معشوقی خیالی راخدا از ما نگیرد نعمت آشف...

من گرفتارِ همان دردم که درمانش تویی ساکنِ ویرانه ای هستم...

دارم عادت میدهم دل را به بوی رفتنتعشق هم رسوا شده از آبروی ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط