ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part30
داشتیم حرف میزدیم که دخترا اومدن
÷خب بریم؟
+اره بریم،خشحال شدم از اشناییتون
پسرا سرشونو تکون دادنو گفتن
پسرا:مام همینطور
دخترا:به امید دیدار خدافظ
پسرا:خدافظ
بر طرف در خروجی رفتیم از یکم راه رفتیم تا رسیدیم به ماشین هممون سوار شدیم
همون لحظه ارسلان اینا اومدن بیرون
-ولی خداییش این پسره امیر خیلی جذاب بودا
÷نخیر محراب جذاب تر بود
همینجوری بچها داشتن بحث میکردن که
+ببندین دهاناتونوووووو چقدر بحث میکنیننننننن
-باشه بابا چرا عصاب مصاب نداری
+خستمم
-یکم بخواب رسیدیم صدات میکنم
+بش
سرمو چسبوندم به شیشه ماشین
و چشمامو بستم
نمیدونم چیشد که یهو خوابم برد
«1 hour later»
-دیانا،دیانا پاشو رسدیم
پاشوو
+بله چیشدع
-هیچی نشده بیدار شو رسیدیم
+بش،خو شمام بیاین بریم خونه من
چه کاریه این همه راه برین تا خونه هاتون
÷راس میگه،من لباسام همراهمه میرم پیش دیانا تو نمیای؟
-پس منم میام،تو صندوق لباس دارم...
#part30
داشتیم حرف میزدیم که دخترا اومدن
÷خب بریم؟
+اره بریم،خشحال شدم از اشناییتون
پسرا سرشونو تکون دادنو گفتن
پسرا:مام همینطور
دخترا:به امید دیدار خدافظ
پسرا:خدافظ
بر طرف در خروجی رفتیم از یکم راه رفتیم تا رسیدیم به ماشین هممون سوار شدیم
همون لحظه ارسلان اینا اومدن بیرون
-ولی خداییش این پسره امیر خیلی جذاب بودا
÷نخیر محراب جذاب تر بود
همینجوری بچها داشتن بحث میکردن که
+ببندین دهاناتونوووووو چقدر بحث میکنیننننننن
-باشه بابا چرا عصاب مصاب نداری
+خستمم
-یکم بخواب رسیدیم صدات میکنم
+بش
سرمو چسبوندم به شیشه ماشین
و چشمامو بستم
نمیدونم چیشد که یهو خوابم برد
«1 hour later»
-دیانا،دیانا پاشو رسدیم
پاشوو
+بله چیشدع
-هیچی نشده بیدار شو رسیدیم
+بش،خو شمام بیاین بریم خونه من
چه کاریه این همه راه برین تا خونه هاتون
÷راس میگه،من لباسام همراهمه میرم پیش دیانا تو نمیای؟
-پس منم میام،تو صندوق لباس دارم...
۴.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.