به شرط آبرو با جان قمار عشق کن با ما

به شرط آبرو با جان قمار عشق کن با ما
که ما جز باختن چیزی نمی خواهیم از این بازی

از این شادم که در زندان یادت گرچه محبوسم
تو از من چون صدف در سینه مروارید می سازی... ‌
دیدگاه ها (۱)

زندگی آهسته تر من خسته امکوله بار پاره ام را بسته ام ...

ندانستیم و دل بستیمنپرسیدیم و پیوستیم ولی هرگز نفهمیدیمشکار ...

.دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسدپادشاهی دو عالم به گدائی نر...

آدم ها گاهی دوست دارند قدم بزنندو به هزار فکرِ نکرده بپردازن...

‌مپرس از من چرا   ‌در پیله ی مهر تو محبوسم ...  ‌که عشق از پ...

باید بدانی دیدنت هر روز رویا می شوداین دل برای حس تو غرق تمن...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط