دولت عشق به هر بی سر و پائی

.

دولت عشق به هر بی سر و پائی
نرسد

پادشاهی دو عالم به گدائی نرسد

برو ای عقل مگو عشق چرا کرد چنین

پادشاه است و بر او چون و چرائی
نرسد
دیدگاه ها (۱)

به شرط آبرو با جان قمار عشق کن با ماکه ما جز باختن چیزی نمی ...

زندگی آهسته تر من خسته امکوله بار پاره ام را بسته ام ...

آدم ها گاهی دوست دارند قدم بزنندو به هزار فکرِ نکرده بپردازن...

با غمِ تنهایی ام دیگر مدارا کرده امبا خودم یک خلوتِ جانانه ب...

عشق یکبار به من گفت برو گفتم چشم عقل صدبار به من گفت نرو نشن...

جهان بی عشق سامانی نداردفلک بی میل دورانی نداردنه مردم شد کس...

در روزگاری پیشکی پیش...مخلصی متوجه شد کهزمین مثل چیزهای دیگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط