چقد دیوونگی شیرینه وقتی

چقد دیوونگی شیرینه وقتی
 روی لبهای تو لبخند میاد
کنارت هستم و چیزی نمیگم
تو میخندی زبونم بند میاد

سرم گیجه چشای قهوه ایته 
بذار این لحظه ها رو مات باشه
بذار دستات و تو دستم بگیرم
بذار دستم توی دستات باشه

یکم سبزه یکم شیطون و شیرین
یکم خسته یکم مغرور و دلسرد 
تو از بس با نگاهم گرم بودی 
زمستون توی دستای تو گل کرد

میون لحظه های بیقراری
دارم جون میدم و کم رنگ میشم
تو رو میبوسم و اما دوباره 
واسه بوسیدنت دل تنگ میشم 

مهم نیس دسته کی میچرخه دنیا 
مهم نیس کی دلش از کی گرفته
مهم مائیم و آغوش خیابون 
عجب بارون دلچسبی گرفته 

تو و عشق و تو و شور و تو و شعر 
من این دنیا رو با تو دوست دارم 
من اونقد عاشق و دیوونه ام که
ندیده بچه هام و دوست دارم

بغل کردم تموم آرزوم و
تو رو توی خودم محکم گرفتم 
دوتا پاهام و کردم تو یه کفش و 
دوتا دستات و تو دستم گرفتم

کنارت حال خوبی داره قلبم
میخوام هرچی نگاهت خواست باشم
تو رو میخوام و عشق از من بعیده
کمک کن با خودم رو راست باشم

| هانی ملک زاده |


#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

من فقط دلم می‌خواست توی تاریکی در بغلش بخوابمو به صدای بارون...

از من شعر می‌خواهیشعری پر از تشبیه و استعارهببخش عشق‌ مندر خ...

چه طور به لب هایم،چه طور به دست هاو به چشم ها غیر از دوست دا...

جانا سری به دوشم و دستی به دل گذارآخر غمت به دوش و دل و جان ...

وقتی میگم "دوست دارم" از روی عادت نیس یا یه کلمه ای نیست ک ب...

A girl from tomorrow(part12)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط