خبری
یکی از شیوه های شکنجه سازمانی این گروهک تنبیه بدنی یا آسیب جسمی و کشتن شخص نیست . بلکه به شکل نامرئی و غیر مستقیم در زندگی فرد مخالف یا نافرمان با رخنه در زندگی او و ایجاد مشکلات و گرفتاری ، بن بست ها ،یاس و ناامیدی ، بدبختی های شدید و پی در پی و یا درگیری با افرادنا مشخص و گوناگون و شکایت های پی در پی آنها و فرستادن افرادی برای درگیری در دید همسایگان و فامیل و نهایتا دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند
در چنین شرایطی شخص آنقدر در میان مشکلات و بدهی ها و بیچارگی هایش مچاله می شد که دیگر کاری با آنها نداشت و فکر مبارزه و انتقام نبود .چون هر روز مشکل پیچیده ای بر مشکلات قبلی اضافه می شد و هر روز ضعیف تر و نحیف تر می شد آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار می گرفت که نهایتن یا دیوانه می شد یا در بین همسایه ها و فامیل و دوستان او را دیوانه و یا معتاد و عصبانی معرفی می کردند یا شخص خود کشی می کرد یا از شهر فرار می کرد یا انواع بیماری های افسردگی و اضطراب و هراس باعث خاموشی و گوشه نشینی اش میشد به هر حال یک انسان بی کنش و غیر فعال و مستأصل می شد و یا نهایت شکست را قبول کرده و تسلیم خواسته سیستم می شد و این تازه آغاز بازی گرگ با گرگ ها بود که ذهن خود راو را با تفکرات و مبارزات گذشته پاک کرده و سیستم های حزبی ، سیاسی خود را نه به عنوان همکاری بلکه برای ایجاد یک مهره سوخته او را در میان گله گرگ ها رها کرده و اینگونه با تسلیم خود شکنجه ها و بازی های خطرناک و بعضا حیثیتی و ناموسی را به اجرا می گذاشتند و هیچ رحم و ترحمی هم در کار نبود از نگاه همه او فردی ضعیف و خود فروخته بود که از گرگ اول به گرگ های سازمانی پناه آورده بود و روزی هزار بار آرزوی مرگ می کرد
این رفتار بعنوان یکی از ترفند های شکنجه و تسلیم و تحقیر فرد بوده و باز هم نهایتا فرد توسط کل گرگ ها ایزوله و نابود و بی خانمان می شود که فعلا نصف اول این را بر سر من و خانواده آورده اند و باعث زمین گیر شدن ،بیماری ، ترساندن اطرافیان و همسایه های برای روابط اجتماعی با عنوان های امنیتی ، شخصی ، خانوادگی یا معرفی کردن به عنوان مجنون و دروغگو و یا گرفتار کردن در وام ها و قرض هایی که خرج ملک پدری شده با تشویق فروش طلاهای همسر بعنوان سرمایه برای خانه پدری و در انتها قسم دروغ در دادگاه که ملک توسط پدر ساخته شده و تمام زحمات فرد و همسرش بیهوده بوده و موجب خسران نیز گردیده و تکرار و تکرار این موضوعات در بین اقوام و همسایه ها که عوام دنبال حکایت و حمایت و داستان هستند
#شکنجه #مجله_آذری #کوپیولیسم #ایشیق
در چنین شرایطی شخص آنقدر در میان مشکلات و بدهی ها و بیچارگی هایش مچاله می شد که دیگر کاری با آنها نداشت و فکر مبارزه و انتقام نبود .چون هر روز مشکل پیچیده ای بر مشکلات قبلی اضافه می شد و هر روز ضعیف تر و نحیف تر می شد آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار می گرفت که نهایتن یا دیوانه می شد یا در بین همسایه ها و فامیل و دوستان او را دیوانه و یا معتاد و عصبانی معرفی می کردند یا شخص خود کشی می کرد یا از شهر فرار می کرد یا انواع بیماری های افسردگی و اضطراب و هراس باعث خاموشی و گوشه نشینی اش میشد به هر حال یک انسان بی کنش و غیر فعال و مستأصل می شد و یا نهایت شکست را قبول کرده و تسلیم خواسته سیستم می شد و این تازه آغاز بازی گرگ با گرگ ها بود که ذهن خود راو را با تفکرات و مبارزات گذشته پاک کرده و سیستم های حزبی ، سیاسی خود را نه به عنوان همکاری بلکه برای ایجاد یک مهره سوخته او را در میان گله گرگ ها رها کرده و اینگونه با تسلیم خود شکنجه ها و بازی های خطرناک و بعضا حیثیتی و ناموسی را به اجرا می گذاشتند و هیچ رحم و ترحمی هم در کار نبود از نگاه همه او فردی ضعیف و خود فروخته بود که از گرگ اول به گرگ های سازمانی پناه آورده بود و روزی هزار بار آرزوی مرگ می کرد
این رفتار بعنوان یکی از ترفند های شکنجه و تسلیم و تحقیر فرد بوده و باز هم نهایتا فرد توسط کل گرگ ها ایزوله و نابود و بی خانمان می شود که فعلا نصف اول این را بر سر من و خانواده آورده اند و باعث زمین گیر شدن ،بیماری ، ترساندن اطرافیان و همسایه های برای روابط اجتماعی با عنوان های امنیتی ، شخصی ، خانوادگی یا معرفی کردن به عنوان مجنون و دروغگو و یا گرفتار کردن در وام ها و قرض هایی که خرج ملک پدری شده با تشویق فروش طلاهای همسر بعنوان سرمایه برای خانه پدری و در انتها قسم دروغ در دادگاه که ملک توسط پدر ساخته شده و تمام زحمات فرد و همسرش بیهوده بوده و موجب خسران نیز گردیده و تکرار و تکرار این موضوعات در بین اقوام و همسایه ها که عوام دنبال حکایت و حمایت و داستان هستند
#شکنجه #مجله_آذری #کوپیولیسم #ایشیق
۲.۸k
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.