چند پارتی یونگی

چند پارتی یونگی🎻❣️....

اصلا دلم نمیخواست به اون مکان برم،میدونستم امشب یونگی جلسه ی کاری داره و شب دیر میاد خونه از اونجایی که هانول خیلی اصرار کرد که باهاش برم بار بهترین فرصت بود، از اخرین باری که میرم بار خیلی میگذره و اخرشم یونگی یه پسرو درحد مرگ میزنه پس خاطره ی خوبی از اونجا ندارم....
کوتاه ترین وجذب ترین لباسمو پوشیدم حسه بدی داشتم و توی لباس راحت نبودم اما به اصرار هانول لباسی کوتاه پوشیدم ارایشی غلیظ کردمو رژ پرنگ قرمزو زدم موهامو دورم ریختم و کیفمو برداشتم و به سمت ماشین رفتم....
وقتی رسیدم صدای اهنگ اذیتم میکرد هانولو دیدم و سریع رفتم پیشش
یون جی: عاا سلامم
هانول: سلام رفیق
یون جی: خفه شو من دوست تو نیستم وای اگه یونگی بفهمه!!!
هانول: نگران نباش هیچی نمیشه بیاخوش بگذرونیم
یون جی: باشه ولی من هیچی نمیخورم گفته باشم هااا
هانول: همین که اومدی باید ازت ممنون باشم
یونگی:
امروز جلسه داشتمو تا دیروقت خونه نمیرفتم، این جلسه رو تو بار گذاشته بودن اخه کی تو بار جلسه میذارههه!! بعد از اینکه با یون جی رفتم بار و اون پسرو زدم به اصرار یون جی دیگه بار نرفتیم... رسیدم بار، رفتم پیش کسایی که میخواستم باهاشون صحبت کنم..
دیدگاه ها (۵)

درخواستی دارید تو ناشناس بگید!https://harfeto.timefriend.net...

چند پارتی یونگی 🎻❣️.... اقای کیم: اوو رسیدید یونگی: بله معذر...

کمی حق:)

تک پارتی جیهوپ🥱❤️‍🩹....با لبای خشک از رخت خواب بلند شد خیلی ...

سناریو از اسرافیل پایانی پارت دو

پارت۳وقتی رسیدم خونه داداشام از عصبانیت سرخ شده بودم داشتم ا...

#invisiblelovePart_2رفتم در رو باز کردمیه بسته پشت در بود ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط