انقدِ مغزم درده،کِ هیچی نمی تراوه بیرون،انگاری ی تصادف شد
انقدِ مغزم درده،کِ هیچی نمی تراوه بیرون،انگاری ی تصادف شده لابِ لایِ جادهء شلوغ مغزمو،این درده شدید،ازن جا نشاءت میگیره..
بین این تصادف انگار جنگِ و سرم شده میدون جنگ،گاهی دلم میخاد جمجمو از تو سرم درارمُ،پرتِ زمین کنم تا محتویاتش پخش شه.
تا شاید اروم بگیره
تاشاید ساکت شه..
_خب کاکتوسام گاهی دلشون بغل میخواد.〰
۱۹:۱۹
بین این تصادف انگار جنگِ و سرم شده میدون جنگ،گاهی دلم میخاد جمجمو از تو سرم درارمُ،پرتِ زمین کنم تا محتویاتش پخش شه.
تا شاید اروم بگیره
تاشاید ساکت شه..
_خب کاکتوسام گاهی دلشون بغل میخواد.〰
۱۹:۱۹
۱۵.۸k
۰۳ تیر ۱۴۰۰