آبنبات تلخ
Part:۶۷
تهیونگو بلند کردم
کوک : ته حالت خوبه
ته : عاره بابا از این بد ترشم خوردما
کوک : نمیخوای گورتو گم کنی بیای
لارا : سرمو انداختم پایین رفتم سوار ماشین شدیم حرکت کردیم سمت خونه وقتی رسیدیم خونه با پرت شدن چیزی تو بغلم خوردم زمین
لارا : آیییی این چی بود
نینا : هلام اونیییی(سلام اونی)
لارا : عا تو چقدر نازی (لپشو میکشع)
کوک : بسه بچمو بده(نینا رو بغل میکنه )
سوبین : جیغغغغغ داداشی چی شدی کی بهت تیر زده
هانی : چرا نرفتین بیمارستان(نگران)
ته : اونوقت باید میگفتم کی تیر زده (عصبی)
سوبین : مگه کی زده
کوک : لارا(عصبی)
هانی : چی کوک چی میگی
لارا : م....من...
ته : خفه شو از الان به بعد دنیات جهنمه
سوبین : لارا چون ته ازت برای انتقام استفاده کرده این کارو کردی(ناراحت )
لارا : ن...نه
هانی : هوففففف بی خیالش ته بیا بریم پاتو با سوبین درمون کنیم
لارا : رفتم اتاقم حق داشت ازم عصبی شه ولی اونم منو اذیت کرد ولی من باعث شدم نتونه قاتل عشقشو خودش بزنه از خودم متنفرم
ویو فردا صبح
زینگگگگ
لارا : آه دیرم شد باید برم مدرسه رفتم سرویس کارامو کردم رفتم پایین
ته : کجا؟
لارا : عا خب مدرسه
ته : پاتو بزاری بیرون مردی
لارا : منظورت چیه(ناراحت)
کوک : خونه میمونی با هانی و سوبین میری میای هرچی ام خاستی بادیگاردا هستن میارن برات
لارا : چرا منو زندانی میکنین ؟(بغض)
ته : چون ممکنه خیانت کنین
سوبین : لارا ناراحت نباش
لارا : درکم نمیکنین شما خوانوادمین
کوک : خوانواده ای که بهشون خیانت کردی درسته؟
لارا : تو که نمیدونی
کوک : تا الان مراقبت بودم بخاطرت با داداشم دعوا کردم ولی تو بهش تیر زدی شانس کشتن اون زنو ازش گرفتی
لارا : تو که کشتیش(گریه)
کوک : لینا زن ته بود میفهمی
لارا : خب زن توام بود(یهو جلو دهنشو گرفت چون میدوتست رو این موضوع حساسن)
ته : چی زر زدی
لارا : م...من...از....دهنم پرید
کوک : ته اروم باش
ته : خفه
لارا : م...من
ته : دهنیو که این حرفو بزنه جر میدم لینا فقط و فقط زنه منه هرزه (یه سیلی به لارا میزنه*)
لارا : وقتی منو زد افتادم زمین توان گریه نداشتم این چی بود گفتم خدا منو بکش
لارا : ببخشید(آروم با گریه )
ته : بخشش الان حالیت میکنم
هانی : ته اروم باش
نینا: اوپای بد تو اونی منو سدی(اوپای بد تو اونیه منو زدی(گریه))
ته : نینا رو ببرین
هانی نینا رو میبره
ته : حکم مرگتو امزا کردی
لارا : ته یهو مثل وحشیا موهامو در دستش پی چید و کشون کشون برد
کوک : ته اروم باش(داد)
سوبین : داداش ته اروم باش (گریه)
لارا : کمک یکی کمکم کنه
ته : رفتم زیر زمین یعنی همون اتاق شکنجه داشتن دنبالم میومدن گقتم که
تهیونگ : هرکی نزدیک بیاد اونم میزنم که هیچ تمبیه اینم بیشتر میشه بادیگاردا اینارو ببرین
همشونو بردن منو لارا موندیم درو قفل کردم
تهیونگو بلند کردم
کوک : ته حالت خوبه
ته : عاره بابا از این بد ترشم خوردما
کوک : نمیخوای گورتو گم کنی بیای
لارا : سرمو انداختم پایین رفتم سوار ماشین شدیم حرکت کردیم سمت خونه وقتی رسیدیم خونه با پرت شدن چیزی تو بغلم خوردم زمین
لارا : آیییی این چی بود
نینا : هلام اونیییی(سلام اونی)
لارا : عا تو چقدر نازی (لپشو میکشع)
کوک : بسه بچمو بده(نینا رو بغل میکنه )
سوبین : جیغغغغغ داداشی چی شدی کی بهت تیر زده
هانی : چرا نرفتین بیمارستان(نگران)
ته : اونوقت باید میگفتم کی تیر زده (عصبی)
سوبین : مگه کی زده
کوک : لارا(عصبی)
هانی : چی کوک چی میگی
لارا : م....من...
ته : خفه شو از الان به بعد دنیات جهنمه
سوبین : لارا چون ته ازت برای انتقام استفاده کرده این کارو کردی(ناراحت )
لارا : ن...نه
هانی : هوففففف بی خیالش ته بیا بریم پاتو با سوبین درمون کنیم
لارا : رفتم اتاقم حق داشت ازم عصبی شه ولی اونم منو اذیت کرد ولی من باعث شدم نتونه قاتل عشقشو خودش بزنه از خودم متنفرم
ویو فردا صبح
زینگگگگ
لارا : آه دیرم شد باید برم مدرسه رفتم سرویس کارامو کردم رفتم پایین
ته : کجا؟
لارا : عا خب مدرسه
ته : پاتو بزاری بیرون مردی
لارا : منظورت چیه(ناراحت)
کوک : خونه میمونی با هانی و سوبین میری میای هرچی ام خاستی بادیگاردا هستن میارن برات
لارا : چرا منو زندانی میکنین ؟(بغض)
ته : چون ممکنه خیانت کنین
سوبین : لارا ناراحت نباش
لارا : درکم نمیکنین شما خوانوادمین
کوک : خوانواده ای که بهشون خیانت کردی درسته؟
لارا : تو که نمیدونی
کوک : تا الان مراقبت بودم بخاطرت با داداشم دعوا کردم ولی تو بهش تیر زدی شانس کشتن اون زنو ازش گرفتی
لارا : تو که کشتیش(گریه)
کوک : لینا زن ته بود میفهمی
لارا : خب زن توام بود(یهو جلو دهنشو گرفت چون میدوتست رو این موضوع حساسن)
ته : چی زر زدی
لارا : م...من...از....دهنم پرید
کوک : ته اروم باش
ته : خفه
لارا : م...من
ته : دهنیو که این حرفو بزنه جر میدم لینا فقط و فقط زنه منه هرزه (یه سیلی به لارا میزنه*)
لارا : وقتی منو زد افتادم زمین توان گریه نداشتم این چی بود گفتم خدا منو بکش
لارا : ببخشید(آروم با گریه )
ته : بخشش الان حالیت میکنم
هانی : ته اروم باش
نینا: اوپای بد تو اونی منو سدی(اوپای بد تو اونیه منو زدی(گریه))
ته : نینا رو ببرین
هانی نینا رو میبره
ته : حکم مرگتو امزا کردی
لارا : ته یهو مثل وحشیا موهامو در دستش پی چید و کشون کشون برد
کوک : ته اروم باش(داد)
سوبین : داداش ته اروم باش (گریه)
لارا : کمک یکی کمکم کنه
ته : رفتم زیر زمین یعنی همون اتاق شکنجه داشتن دنبالم میومدن گقتم که
تهیونگ : هرکی نزدیک بیاد اونم میزنم که هیچ تمبیه اینم بیشتر میشه بادیگاردا اینارو ببرین
همشونو بردن منو لارا موندیم درو قفل کردم
- ۴.۴k
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط