شروع رمان جدید
شروع رمان جدید
نویسنده : میونها
عمارتی خیلی بزرگی بود و هیچ آدمی یا حتی پرندیی جرعتی به نزدیک شدن رو بهش نداشت عمارتی که خیلی سیاه بود و دورو ورش نگهبان های زیادی بود
کی میدونست تو اون عمارت چه اتفاقاتی میافته و کیا تو اون عمارت بودن در چند روزی یک بار حدوده 20 یا 25
بچه بالا 15 سال مردن و دیگه کسی نه جسدشونو پیدا میکرد نه زندشو پیدا میکردن
یونگی شلوار میشکی با کمربند مار پوستی پیراهنه مشکی دکمه دار که سه تا اول دکمیه پیراهنش باز بود تو اوتاق خودش به میز تکیه داده بود و چشمایش به پنچره خیره شده بودن لیوان قهوه رو تکون داد و تحه قهوشو نوشید
یونگی : بلخره میفهمم
مین یونگی باهوش ترین پولیسه کره جنوبی
رئیس پلیس مین یونگی یا با اسمه مستعارش اگوست دی کنجکاو و زیرکی چندین بار مجوز بازرسی اون عمارت رو خواسته بود اما اون پرفسور یکی از بزرگترین مرده کره جنوبی هست که کسی جرعت نمیتونه بکنه که راجبه اون عمارتش چیزی بدونه یعنی یونگی چجوری اون راز رو بفهمه اگه بخاطره این راز نبود علن هیچ وقت آزاد نمی شد و هیچ وقت اگوست دی با پلنگ کوچولوش آشنا نمی شد
یونگی با عشقش طلسم سکوت علن رو با بوسش میشکنه ایا طلسم با بوسه اگوست دی شکسته میشه ؟؟؟؟
یونگی : یوس پلنگ کوچولومن بهت قول میدم که نزارم هیچ کس تو رو ازم بگیره
__________________________
ژانر : دارک و خفن عاشقانه
اسم رمان : گردو غباره بی رحمانه
این رومان یکی از بهترین رمان ها میشه بستگی به لایک و کامنت شما داره که رمان رو تا آخر بزارم
نویسنده : میونها
عمارتی خیلی بزرگی بود و هیچ آدمی یا حتی پرندیی جرعتی به نزدیک شدن رو بهش نداشت عمارتی که خیلی سیاه بود و دورو ورش نگهبان های زیادی بود
کی میدونست تو اون عمارت چه اتفاقاتی میافته و کیا تو اون عمارت بودن در چند روزی یک بار حدوده 20 یا 25
بچه بالا 15 سال مردن و دیگه کسی نه جسدشونو پیدا میکرد نه زندشو پیدا میکردن
یونگی شلوار میشکی با کمربند مار پوستی پیراهنه مشکی دکمه دار که سه تا اول دکمیه پیراهنش باز بود تو اوتاق خودش به میز تکیه داده بود و چشمایش به پنچره خیره شده بودن لیوان قهوه رو تکون داد و تحه قهوشو نوشید
یونگی : بلخره میفهمم
مین یونگی باهوش ترین پولیسه کره جنوبی
رئیس پلیس مین یونگی یا با اسمه مستعارش اگوست دی کنجکاو و زیرکی چندین بار مجوز بازرسی اون عمارت رو خواسته بود اما اون پرفسور یکی از بزرگترین مرده کره جنوبی هست که کسی جرعت نمیتونه بکنه که راجبه اون عمارتش چیزی بدونه یعنی یونگی چجوری اون راز رو بفهمه اگه بخاطره این راز نبود علن هیچ وقت آزاد نمی شد و هیچ وقت اگوست دی با پلنگ کوچولوش آشنا نمی شد
یونگی با عشقش طلسم سکوت علن رو با بوسش میشکنه ایا طلسم با بوسه اگوست دی شکسته میشه ؟؟؟؟
یونگی : یوس پلنگ کوچولومن بهت قول میدم که نزارم هیچ کس تو رو ازم بگیره
__________________________
ژانر : دارک و خفن عاشقانه
اسم رمان : گردو غباره بی رحمانه
این رومان یکی از بهترین رمان ها میشه بستگی به لایک و کامنت شما داره که رمان رو تا آخر بزارم
۷.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.