در آغوش تو باد می وزید

در آغوش تو باد می وزید
ستاره سوسو می زد 
ماه می تابید.

در آغوش تو
رودخانه ها
جریانی عمیق داشتند
دریاها می خروشیدند
زمین می چرخید.

در آغوش تو
همه چیز بود
اما عشق
حرکتی نداشت.
دیدگاه ها (۳)

اسفند...همان بانویی است کهدرِ اتاقش رابه روی زمستان بسته است...

برایت#چاے مےریزم..................،برایمزند‌گے#دم کن...........

ادعای بی تفاوتی سخت است !آن هم نسبت به کسی کهزیباترین حس دنی...

آغوش "تو"مترادف امنیت استآغوش "تو"ترس‌های مرا می‌بلعدلغت‌نام...

the girl of sun 🌞 with boy of moon 🌝 روزی روزگاری فقط یک ستا...

بریم ادامه رمان؟

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط