(سلام گاییییییییز حالتون چطوره؟ صبحتون بخیره خب دیگه بریم
(سلام گاییییییییز حالتون چطوره؟ صبحتون بخیره خب دیگه بریم سر فیک خیلی زر زدم)
(ا.ت ویو)
باآلارم گوشیم بیدار شدم ساعت ۶صبح بود رفتم دستشوری کارای
لازم رو کردم امدم رفتم صبحانه خوردم که داداشم گفت:
اراد:شنیدم امروز مدرسه نماش داری؟😒
ا.ت:اره واسه چی؟
آراد: هیچی🖐🏻
اراد:تازه از یکی از همکلاس هات
شنیدم شکارد جدیدم قرار بیاد
ا.ت:اره که چی اصن به توچه
ا.ت: خیلی زر زدی دیرم شد🖐🏻😒
اراد:بابا ببین بامن چه جوری حرف
میزه خجالتم نمیکشه
بابای ا.ت :آراد سربه سرش نزار(باخنده)
از سرمیز پاشدم رفتم تو اتاق چون نمایش بود لازم نبود یونی مدرسه رو بپوشیم
پس یه تیپ دارک زدم کیفم رو برداشم(عکسش رو تو پست بعد میزارم ) کفشمم پوشیدم و خدافضی کردم من متور داشتم با پول خودم که جم کرده بودم
خریدم پس با متور رفتم رسیدم مدرسه موتور رو مثل همیشه
جلو در پارک نکردم و با موتور رفتم تو هم نگاه شون از یه سمت دیگه
برگش روبه من این بزه داشتن نگاه میکردن پارک کردم رفتم سر کلاس دوست صمیمیم اومد طرفم گفت:
دوست ا.ت:حاجی این یارو شاگرد جدیده هرو کشت هنوز نیودم
ا.ت:که چی بابا بزار تا معلم نیومد بخوابم(باصدای بلند)
معلم:دیگه امدم نمیتونی بخوابی😊
ا.ت:یاااااااااا
همه ی بچه ها خندیدن
معلم:بچه ها بس دیگه شاگرد جدید بیا تو
آرسام:سلام استاد ببخشید دیر شد دفتر مدیر بودم
معلم:نه اشکالی ندارم خودتو معرفی کن بعد برو بشین
ارسام:خب سلام بچه ها من ارسامم ۱۹ سالمه وتازه به این
مدرسه اومدم امید وارم سال خوبی رو در کنار هم داشته باشیم
معلم : دیگه میتونی بشینی پیشه ا.ت
(ارسام ویو)
رفتم پیش اون دختر وایب باحالی داشت ولی انگار ترسید بود نمیدونم
چشه بود همش به متین نگاه میکرده(اهان یادم رفته بگم متین یکی از
اون دوستای ارسام) که زنگ خورد متین اومد دستش رو گرفت وبرد پشت
مدرسه فهمیدم دختر داره گریه میکنه و عذرخواهی میکرد متین اومد
بزنه تو گوشش که دستش رو گرفتم نزاشم یهو عصبی به طرفم برگشت....
خب خب خب شرط نداریم واسه پارتای اول ولی حمایت کنید😊🖐🏻🔪
(ا.ت ویو)
باآلارم گوشیم بیدار شدم ساعت ۶صبح بود رفتم دستشوری کارای
لازم رو کردم امدم رفتم صبحانه خوردم که داداشم گفت:
اراد:شنیدم امروز مدرسه نماش داری؟😒
ا.ت:اره واسه چی؟
آراد: هیچی🖐🏻
اراد:تازه از یکی از همکلاس هات
شنیدم شکارد جدیدم قرار بیاد
ا.ت:اره که چی اصن به توچه
ا.ت: خیلی زر زدی دیرم شد🖐🏻😒
اراد:بابا ببین بامن چه جوری حرف
میزه خجالتم نمیکشه
بابای ا.ت :آراد سربه سرش نزار(باخنده)
از سرمیز پاشدم رفتم تو اتاق چون نمایش بود لازم نبود یونی مدرسه رو بپوشیم
پس یه تیپ دارک زدم کیفم رو برداشم(عکسش رو تو پست بعد میزارم ) کفشمم پوشیدم و خدافضی کردم من متور داشتم با پول خودم که جم کرده بودم
خریدم پس با متور رفتم رسیدم مدرسه موتور رو مثل همیشه
جلو در پارک نکردم و با موتور رفتم تو هم نگاه شون از یه سمت دیگه
برگش روبه من این بزه داشتن نگاه میکردن پارک کردم رفتم سر کلاس دوست صمیمیم اومد طرفم گفت:
دوست ا.ت:حاجی این یارو شاگرد جدیده هرو کشت هنوز نیودم
ا.ت:که چی بابا بزار تا معلم نیومد بخوابم(باصدای بلند)
معلم:دیگه امدم نمیتونی بخوابی😊
ا.ت:یاااااااااا
همه ی بچه ها خندیدن
معلم:بچه ها بس دیگه شاگرد جدید بیا تو
آرسام:سلام استاد ببخشید دیر شد دفتر مدیر بودم
معلم:نه اشکالی ندارم خودتو معرفی کن بعد برو بشین
ارسام:خب سلام بچه ها من ارسامم ۱۹ سالمه وتازه به این
مدرسه اومدم امید وارم سال خوبی رو در کنار هم داشته باشیم
معلم : دیگه میتونی بشینی پیشه ا.ت
(ارسام ویو)
رفتم پیش اون دختر وایب باحالی داشت ولی انگار ترسید بود نمیدونم
چشه بود همش به متین نگاه میکرده(اهان یادم رفته بگم متین یکی از
اون دوستای ارسام) که زنگ خورد متین اومد دستش رو گرفت وبرد پشت
مدرسه فهمیدم دختر داره گریه میکنه و عذرخواهی میکرد متین اومد
بزنه تو گوشش که دستش رو گرفتم نزاشم یهو عصبی به طرفم برگشت....
خب خب خب شرط نداریم واسه پارتای اول ولی حمایت کنید😊🖐🏻🔪
۳.۲k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.