فکر کن قهوه بنوشی ته فالت باشد

فکر کن... قهوه بنوشی ته فالت باشد
بعد از این، دیدن او فرض محالت باشد

از خدا ساده بپرسی که تو اصلاً هستی؟
گریه ات باعث تکرار سؤالت باشد

چمدان پر بکنی خاطره ها را ببری
عکس هایش همه ی عمر وبالت باشد

روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت بشد

توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره ی حالت باشد

...

"ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق...

حلالت باشد...



#علی_صفری

#شعر#شعر_معاصر
#غزل
دیدگاه ها (۷)

محبوب ِ من!بعد از تو گیجم!بی قرارم!خالی َ م!مَنگم. بر داربست...

با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شدای من به فدای دل دیوانه پسن...

اگر خیالِ تماشاست در سرت بشتاب!که آبشارم و افتادنم تماشایی‌س...

ان کوچه و مهتاب زیادت رفتهلرز در دل بی تاب زیادت رفتهلب ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط