نه فانوسی کنار لحظه های تارمان مانده
نه فانوسی کنار لحظههای تارمان مانده
نه دیگر زلفِ تاکی بر سر دیوارمان مانده
فقط اندوه میگیرد سراغی از غریبیمان
همان که یارمان بوده، کماکان یارمان مانده
بپرس از پیشگوهای قدیمی این معمّا را
چقدر از روزهای مثل زهرمارمان مانده؟
چقدر از دلخوشیهای کم و کوتاهمان رفته؟
چقدر از داغهای بر جگر بسیارمان مانده؟
سزای خواندن از عشق است در گوش کرِ جنگل
اگر که قطرهخونی گوشهی منقارمان مانده
تو تقدیر منی ای عشق... امّا عقل میگوید:
"بیا بُگذر ز تقدیرت"، همین یک کارمان مانده!
❏ #حامد_عسکری
#خیلی_خسته_ام
نه دیگر زلفِ تاکی بر سر دیوارمان مانده
فقط اندوه میگیرد سراغی از غریبیمان
همان که یارمان بوده، کماکان یارمان مانده
بپرس از پیشگوهای قدیمی این معمّا را
چقدر از روزهای مثل زهرمارمان مانده؟
چقدر از دلخوشیهای کم و کوتاهمان رفته؟
چقدر از داغهای بر جگر بسیارمان مانده؟
سزای خواندن از عشق است در گوش کرِ جنگل
اگر که قطرهخونی گوشهی منقارمان مانده
تو تقدیر منی ای عشق... امّا عقل میگوید:
"بیا بُگذر ز تقدیرت"، همین یک کارمان مانده!
❏ #حامد_عسکری
#خیلی_خسته_ام
۹.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.