گوشی را انداخته بودم یک طرف. نت هم قطع بود.
گوشی را انداخته بودم یک طرف. نت هم قطع بود.
تمام دلخوشی من یک زمانی گشت زدن توی صفحه چت دونفره مان بود.
ولی شاید آدم باید دلخوشی اش را از خودش بگیرد...
نشسته بودم پشت میزتحریر تاشو و چمباتمه زده بودم روی فصوص الحکم ابن عربی...
دست من بود این کتاب را از تمام مقاطع تحصیلی فلسفه اسلامی حذف میکردم از بس خزعبلات به اسم عرفان تحویل داده به آدم...
گوشی را دستم میگیرم...
شاید در این 10 دقیقه بیست بار باز کرده ام. نت را روشن کرده ام...
صفحه مان را دیده ام و نت را خاموش کرده ام...
حالا با 3 درصد شارژ امیدی هم نیست...
اما نت را روشن میکنم...
اعلان پیام واتساپ می آید روی صفحه:
فاطمه جان دوبار تماس تصویری گرفته است.
به چشم برهم زدنی گوشی را میزنم به شارژ و زنگ میزنم...
تماس تصویری فاطمه یعنی حرم...
یعنی مشهدالرضا...
یعنی گنبد و ضریح...
تماس وصل میشود و من توی صفحه گوشی روبه روی ایوان طلا هستم...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
تمام دلخوشی من یک زمانی گشت زدن توی صفحه چت دونفره مان بود.
ولی شاید آدم باید دلخوشی اش را از خودش بگیرد...
نشسته بودم پشت میزتحریر تاشو و چمباتمه زده بودم روی فصوص الحکم ابن عربی...
دست من بود این کتاب را از تمام مقاطع تحصیلی فلسفه اسلامی حذف میکردم از بس خزعبلات به اسم عرفان تحویل داده به آدم...
گوشی را دستم میگیرم...
شاید در این 10 دقیقه بیست بار باز کرده ام. نت را روشن کرده ام...
صفحه مان را دیده ام و نت را خاموش کرده ام...
حالا با 3 درصد شارژ امیدی هم نیست...
اما نت را روشن میکنم...
اعلان پیام واتساپ می آید روی صفحه:
فاطمه جان دوبار تماس تصویری گرفته است.
به چشم برهم زدنی گوشی را میزنم به شارژ و زنگ میزنم...
تماس تصویری فاطمه یعنی حرم...
یعنی مشهدالرضا...
یعنی گنبد و ضریح...
تماس وصل میشود و من توی صفحه گوشی روبه روی ایوان طلا هستم...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۱۰.۴k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.