داستان مشورت با ترس
#داستان مشورت با ترس!
در یکی از جنگ های رم باستان یکی از فرماندهان نظامی حمله جسورانه ای را برنامه ریزی کرد.
یکی از فرماندهان زیر دست او هراسان طرح او را رد کرد و گفت: فرمانده ، من از عواقب این کار وحشت دارم میترسم که... .
فرمانده همان طور که روی شانه زیر دست ترسوی خود دست میگذاشت گفت:
ژنرال هیچ گاه با ترس هایتان مشورت نکنید.
طوری عمل کنید که گویا شکست محال است و همین طور میشود.
#برایان_تریسی
در یکی از جنگ های رم باستان یکی از فرماندهان نظامی حمله جسورانه ای را برنامه ریزی کرد.
یکی از فرماندهان زیر دست او هراسان طرح او را رد کرد و گفت: فرمانده ، من از عواقب این کار وحشت دارم میترسم که... .
فرمانده همان طور که روی شانه زیر دست ترسوی خود دست میگذاشت گفت:
ژنرال هیچ گاه با ترس هایتان مشورت نکنید.
طوری عمل کنید که گویا شکست محال است و همین طور میشود.
#برایان_تریسی
- ۲۷۰
- ۲۰ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط