سهدقیقهدرقیامت

📚#سه_دقیقه_در_قیامت
#ادامه_حسرت
#قسمت_31

گفت: ظاهراً مرا نشناختي؟ ده سال قبل، در فالن اداره براي مدت
كوتاهي با شما همكار بودم. من كتاب سه دقيقه در قيامت را كه
خواندم، حدس زدم كه ماجراي شما باشد، درسته؟
گفتم: بله و كمي صحبت كرديم. ايشان گفت: يکي از بستگان من
با خواندن اين كتاب خيلي متحول شده و چند ميليون رد مظالم داده
و به عنوان بازگشت حقالناس و بيتالمال، كلي پول پرداخت كرده.
بعد از صحبتهاي معمول، ايشان رفت و من مشغول فكر بودم كه
او را كجا ديدم!
يكباره يادم آمد! او هم جزو كساني بود كه از كنار من عبور كرد
و بيحساب وارد بهشت شد. او هم شهيد ميشود.
ديدن هر روزه اين دوستان بر حسرت من ميافزايد، خدايا نكند
مرگ ما شهادت نباشد. به قول برادر عليرضا قزوه:
وقتي كه غزل نيسـت شـفاي دل خسـته
ديگـر چـه نشـينيم بـه پشـت در بسـته؟
رفتند چه دلگير و گذشـتند چه جانسوز
آن سـينهزنان حرمـش دسـته بـه دسـته
ميگويم و ميدانم از اين كوچه تاريك
راهي اسـت به سرمنزل دلهاي شكسته
در روز جزا جرئت برخواسـتنش نيست
پايـي كـه بـه آن زخـم عبوري ننشسـته
قسـمت نشـود روي مـزارم بگذارنـد
سـنگي كـه گل اللـه به آن نقش نبسـته

#ادامه_دارد
دیدگاه ها (۰)

📚#سه_دقیقه_در_قیامت❤#تجربه_ای_جدید❤#قسمت_32کتاب سه دقيقه در ...

📚#سه_دقیقه_در_قیامت❤#ادامه_تجربه_ای_جدید❤#قسمت_32گفتم: بله ب...

دلانہ✨"کتــک ‌هارا آنـها خوردند، عزتش به ما رسید."یه روزی تو...

تصور کن°°°یه در آتش گرفتهیه زن باردارمسمارو چهل تا مرد جنگیِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط