+خب.... راه مخفی کجاست
+خب.... راه مخفی کجاست
_آه ببخشید از این طرف
راوی:وارد یک زیرزمین شدن و بعدش مستقیم به جنگل رفتن
+واو چه قشنگه کسی جز تو و پدربزرگت اینجا را میشناسد؟
_فقط من
+خب خونه درختی کجاست!!؟!
_بیا دنبالم
راوی :وارد یک قسمت از جنگل شدن
انگار جنگل تا ابد ادامه داشت وارد یک قسمت دیگه و بله بالای یک درخت یک خونه قشنگ بود خیلی
قشنگ بود و با گل های رز که پژمرده شده بودند تزئین شده بود به زيبای نگاه آن دونفر نمیرسید
ولی آن دو هم محوش شده بودند سکوتی برقرار بود که تهیونگ گفت : خانم ها مقدم هستن
_هه هه ترسو... باشه من میرم
+هی من ترسو نیستم
_باشه
_خندید و رفت از طنابی که بهشکل نردبان بود بالا با احتیاط که به پله آخر رسید پایین رو
نگاه کرد تهیونگ رو دید که داشت ریلکس
نگاهش می کرد و لبخند ملیحی به لب داشت که ناگهان پاش رو روی
طنابی گذاشت که پوسیده بود و ناگهان طناب پودر و داشت می افتاد که تهیونگ گرفتش
+خوبی؟
_ا آره یعنی نه خیلی ارتفاع زیادی بود پام درد میکنه
+باشه باشه نگاه کن آرام باش خب شلوار ا.ت رو بالا زد و نگاهی کرد کل پای ا.ت زخم و
خونی بود تهیونگ رفت تو خونه درختی و گشت و بله موفق شد
_آه ببخشید از این طرف
راوی:وارد یک زیرزمین شدن و بعدش مستقیم به جنگل رفتن
+واو چه قشنگه کسی جز تو و پدربزرگت اینجا را میشناسد؟
_فقط من
+خب خونه درختی کجاست!!؟!
_بیا دنبالم
راوی :وارد یک قسمت از جنگل شدن
انگار جنگل تا ابد ادامه داشت وارد یک قسمت دیگه و بله بالای یک درخت یک خونه قشنگ بود خیلی
قشنگ بود و با گل های رز که پژمرده شده بودند تزئین شده بود به زيبای نگاه آن دونفر نمیرسید
ولی آن دو هم محوش شده بودند سکوتی برقرار بود که تهیونگ گفت : خانم ها مقدم هستن
_هه هه ترسو... باشه من میرم
+هی من ترسو نیستم
_باشه
_خندید و رفت از طنابی که بهشکل نردبان بود بالا با احتیاط که به پله آخر رسید پایین رو
نگاه کرد تهیونگ رو دید که داشت ریلکس
نگاهش می کرد و لبخند ملیحی به لب داشت که ناگهان پاش رو روی
طنابی گذاشت که پوسیده بود و ناگهان طناب پودر و داشت می افتاد که تهیونگ گرفتش
+خوبی؟
_ا آره یعنی نه خیلی ارتفاع زیادی بود پام درد میکنه
+باشه باشه نگاه کن آرام باش خب شلوار ا.ت رو بالا زد و نگاهی کرد کل پای ا.ت زخم و
خونی بود تهیونگ رفت تو خونه درختی و گشت و بله موفق شد
۳.۹k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.