chapterآرام آرام

chapter⁷آرام آرام

سونیک
یهو سیلور اومد و دست منو گرفت و گفت
سیلور:مایل به رقص؟
خداوکیلی الان تو همچین موقعیتی میخواست باهام برقصه؟خب..من که مشکلی نداشتم
من: البته (لبخند ملیح)
و شروع کردیم به رقصیدن
میدونی..جالب بودش چون همونطور که میرقصیدیم هرکی که میومد نزدیک رو هم نفله میکردیم
من:عالی شد فقط موقع رقص آدم نکشته بودم که دارم میکشم(نیشخند)
سیلور :خب مثل اینکه باید به یه همچین اتفاقایی عادت کنی
من : منطقیه
که یهو سیلور منو چرخوند و هل داد بقل شدو! و الان دارم با شدو میرقصم اصن عااالیییی
شدو: انتظار نداشتم بتونی اینطوری از چاقو استفاده کنی ، واقعیتا به قیافت نمیخوره
من: از قدیم گفتن فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه👍
شدو: هه حق با توعه

شدو:
اوکیییییی ولی جدا انتظار نداشتم که سونیک و سیلور بتونن انقدر خشن باشن
قیافه سیلور تابلو بود که از اون بچه شراس که همش دعوا میکنه ولی سونیک اصلا اینطوری نبوددد....

اینم از ایننن
دیدگاه ها (۲)

Chapter⁸ آرام آرامسیلور اوضاع دیگه داشت شدت می‌گرفت برای همی...

منطقیه

دوستان گلم سلاااااااممممممیدونم خیلی وقته نبودم چوخ که اینتر...

اس اول : نقاشی مناس دوم:طرح اصلیبه آدمی که ساعت ۴:۶ دقیقه صب...

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط