Chapter آرام آرام
Chapter⁸ آرام آرام
سیلور
اوضاع دیگه داشت شدت میگرفت برای همین به شدو علامت دادم که بریم بیرون
اونم دست سونیک و گرفت و اومدش طرف من
من:بهتره دیگه بریم
شدو: موافقم
سونیک:نظره منم همینه چون پلیسا هم دارن کم کم میرسن
من:ولی خیلی شلوغه چجوری خودمونو بدون اینکه دیده بشیم برسونیم به در؟؟
شدو
حق با سیلور بودش نمیتونستیم اینکارو کنیم حتی منم که بیشتر وقتم رو تو این قصر میگزروندم هم نمیدونم چجوری باید بریم بالا ولی انگار..سونیک یه چیزی میدونست چون داشت با دقت دورو برش رو نگاه میکرد
سونیک:فکر کنم من یه راه میشناسم،دنبالم بیاین
و ما دوتا هم رفتیم دنبالش که رسیدیم به یه دیوار
سیلور:این که فقط یه دیواره
سونیک:یه لحظهوایسا
و دستاشو گزاشت رو دیوار وشروع به حرکت دادن دستاش کرد که یهو دوتا آجر باهم رفتن تو و دینار روبرومون رفت کنار..پشمام اون یه طونل مخفیههه
سیلور پشماااام
سونیک:هه هه ما اینیم دیگه😌
من:(نیشخند)
سونیک جدا شبیه چیزی که نشون میده نیست...
سیلور
اوضاع دیگه داشت شدت میگرفت برای همین به شدو علامت دادم که بریم بیرون
اونم دست سونیک و گرفت و اومدش طرف من
من:بهتره دیگه بریم
شدو: موافقم
سونیک:نظره منم همینه چون پلیسا هم دارن کم کم میرسن
من:ولی خیلی شلوغه چجوری خودمونو بدون اینکه دیده بشیم برسونیم به در؟؟
شدو
حق با سیلور بودش نمیتونستیم اینکارو کنیم حتی منم که بیشتر وقتم رو تو این قصر میگزروندم هم نمیدونم چجوری باید بریم بالا ولی انگار..سونیک یه چیزی میدونست چون داشت با دقت دورو برش رو نگاه میکرد
سونیک:فکر کنم من یه راه میشناسم،دنبالم بیاین
و ما دوتا هم رفتیم دنبالش که رسیدیم به یه دیوار
سیلور:این که فقط یه دیواره
سونیک:یه لحظهوایسا
و دستاشو گزاشت رو دیوار وشروع به حرکت دادن دستاش کرد که یهو دوتا آجر باهم رفتن تو و دینار روبرومون رفت کنار..پشمام اون یه طونل مخفیههه
سیلور پشماااام
سونیک:هه هه ما اینیم دیگه😌
من:(نیشخند)
سونیک جدا شبیه چیزی که نشون میده نیست...
- ۶۸۳
- ۰۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط