چنین است رسم جهان جهان


چنین است رسم جهان جهان

همی راز خویش از تو دارد نهان

نسازد تو ناچار با او بساز

که روزی نشیب است وروزی فراز


دیدگاه ها (۲)

‌این کوزه چو من عاشق زاری بوده است،  در بند سر زلف نگاری بود...

‌سکوت میکنم امشب به جای گفت و شنود مرا ببخش که دل، گرمِ صحب...

‌♥️♥️:♥️♥️ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا ...!حلوا به کسی ...

‌حتی مرا به نام، صدا هم نمی کنددردا که فکر حال مرا هم نمی کن...

شاید او چنین خواسته... این جفای خلق با تو در جهانگر بدانی گن...

"تو" که از کوچه ی غمگین دلم میگذری!"تو" که از راز دلم با خبر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط