اقسام وسوسه(قسمت دوم)
اقسام وسوسه(قسمت دوم)
برخی در مورد میکروب دچار وسواس میشوند. وقتی نان را از نانوایی میگیرند. به خیالاتی واهی دچار میشود که چه دستهایی کار کرده تا یک قرص نان به این شکل در آمده است؟ آن کسی که خمیر کرده، آن کسی که چانه گرفته، آن کسی که آن را پهن کرده، آن کسی که آن را از تنور در آورده است و نتیجه میگیرند که، هفت هشت دست روی آن کار کرده است. بنابراین خوردن چنین نانی را روا نمیدانند و دلیلشان این است که آن افراد را نمیشناسند و نمیدانند دستانشان تمیز بوده است یا نه. این هم نوع دیگری از وسواس است.
این وسواسها اختصاص به قشر خاصی ندارد؛ در میان افراد امروزی وجود دارد، در میان افراد قدیمی نیز وجود دارد، در میان افراد باسواد دیده میشود، در میان بیسوادها نیز قابل مشاهده است.
امّا عجیب است که این افراد در مورد حقّالله و حقّالنّاس اصلاً وسواس ندارند. خیلی کم پیدا میشود که کسی یک مرتبه خمس بدهد، امّا بعد شک کند و بگوید که آیا پرداخت خمس من صحیح بود یا نه؟ و دوباره خمس بدهد.
بنابراین وسوسه دو قسم است: وسوسهی فکری و وسوسهی عملی؛ و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. نکتهی دیگر اینکه وسوسه، جهل مرکّب است قرآن جهل مرکّب را بدترین دردها برای انسان میداند. معنی جهل مرکّب این است که انسان به چیزی که واقعیّت ندارد، یقین پیدا کند؛ مانند همین وسواسی که تمام پاکهای عالم را نجس میداند. هر چه به او بگویند: این پاک است، نمیپذیرد. حرف هیچ کس را جز حرف خودش یا کسی که مثل خودش باشد نمیپذیرد. وسواسیها معمولاً همدیگر را قبول دارند «کُند هم جنس با هم جنس پرواز». البته بعضی از آنها همدیگر را هم قبول ندارند. قرآن در این باره میفرماید:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً. کهف[103]»
بگو: «آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم؟» آنان کسانی هستند که کوشششان در زندگی دنیا به هدر رفته است و میپندارند که خود کار خوب انجام میدهند.
برای یک غسل نیم ساعت خودش را معطّل میکند و گمان میکند که غسل صحیح را او انجام داده و غسل دیگران باطل است. شخصی وسواس داشت و میگفت: اوّل اذان صبح به یک حمّام عمومی رفتم، امّا تا طلوع آفتاب نتوانستم غسل انجام دهم و وقت نماز گذشت. خجالت کشیدم و از آن حمّام بیرون آمدم و به حمّام دیگری رفتم و تا قبل از ظهر غسلم را تمام کردم. یک غسلم حدود هفت ساعت طول کشید، امّا باز هم به دلم نچسبید! این، از مصادیق فرمودهی قرآن، یعنی زیانکارترین افراد است.
ادامه در نظرات... #آیت_الله_مظاهری
برخی در مورد میکروب دچار وسواس میشوند. وقتی نان را از نانوایی میگیرند. به خیالاتی واهی دچار میشود که چه دستهایی کار کرده تا یک قرص نان به این شکل در آمده است؟ آن کسی که خمیر کرده، آن کسی که چانه گرفته، آن کسی که آن را پهن کرده، آن کسی که آن را از تنور در آورده است و نتیجه میگیرند که، هفت هشت دست روی آن کار کرده است. بنابراین خوردن چنین نانی را روا نمیدانند و دلیلشان این است که آن افراد را نمیشناسند و نمیدانند دستانشان تمیز بوده است یا نه. این هم نوع دیگری از وسواس است.
این وسواسها اختصاص به قشر خاصی ندارد؛ در میان افراد امروزی وجود دارد، در میان افراد قدیمی نیز وجود دارد، در میان افراد باسواد دیده میشود، در میان بیسوادها نیز قابل مشاهده است.
امّا عجیب است که این افراد در مورد حقّالله و حقّالنّاس اصلاً وسواس ندارند. خیلی کم پیدا میشود که کسی یک مرتبه خمس بدهد، امّا بعد شک کند و بگوید که آیا پرداخت خمس من صحیح بود یا نه؟ و دوباره خمس بدهد.
بنابراین وسوسه دو قسم است: وسوسهی فکری و وسوسهی عملی؛ و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. نکتهی دیگر اینکه وسوسه، جهل مرکّب است قرآن جهل مرکّب را بدترین دردها برای انسان میداند. معنی جهل مرکّب این است که انسان به چیزی که واقعیّت ندارد، یقین پیدا کند؛ مانند همین وسواسی که تمام پاکهای عالم را نجس میداند. هر چه به او بگویند: این پاک است، نمیپذیرد. حرف هیچ کس را جز حرف خودش یا کسی که مثل خودش باشد نمیپذیرد. وسواسیها معمولاً همدیگر را قبول دارند «کُند هم جنس با هم جنس پرواز». البته بعضی از آنها همدیگر را هم قبول ندارند. قرآن در این باره میفرماید:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً. کهف[103]»
بگو: «آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم؟» آنان کسانی هستند که کوشششان در زندگی دنیا به هدر رفته است و میپندارند که خود کار خوب انجام میدهند.
برای یک غسل نیم ساعت خودش را معطّل میکند و گمان میکند که غسل صحیح را او انجام داده و غسل دیگران باطل است. شخصی وسواس داشت و میگفت: اوّل اذان صبح به یک حمّام عمومی رفتم، امّا تا طلوع آفتاب نتوانستم غسل انجام دهم و وقت نماز گذشت. خجالت کشیدم و از آن حمّام بیرون آمدم و به حمّام دیگری رفتم و تا قبل از ظهر غسلم را تمام کردم. یک غسلم حدود هفت ساعت طول کشید، امّا باز هم به دلم نچسبید! این، از مصادیق فرمودهی قرآن، یعنی زیانکارترین افراد است.
ادامه در نظرات... #آیت_الله_مظاهری
۳.۲k
۲۵ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.