فیک عضو هشتم«part3»
فیک عضو هشتم«part3»
ویو یورا
صبح با صدای جیمین از خواب بیدار شدم چون اتاق هامون دونفرست من جیمین،تهیونگ و جونگ کوک،جین و نامجون،شوگا و جی هوپ
بیدار شدم و رفتم دست شویی و کارهای لازم رو انجام دادم و اومدم که دیدم جین میز صبحانه چیده صبحانه خوردیم و یادم اومد که باید درس کار کنم چون فردا پرسش داریم
یورا:خب مرسی جین اوپا من دیگه باید برم خونه درس دارم
نامجون:درس داشتی و الان یادت اومده«با تعجب»
یورا:خب حالا چیز خیلی مهمی نیست «لبخند ضایع»
رفتم بالا لباس هام رو عوض کردم و وسایلم رو برداشتم رفتم سوال ماشین شدم و رفتم خونه تو راه یک مغازه وایسادم یکم رامیون دوکبوکی و اینجور چیز ها خریدم برای شام و ناهار
«خونه»
لباس هام رو عوض کردم و درس خواندم که خیلی گشنم بود یکم رامیون مرغ درست کردم و خوردم بعدش فیلم دیدم ساعت ۴ بود خسته شده بودم رفتم رو تخت ولو شدم که یاد پیام دیشب اوفتادم داشتم فکر میکردم که خوابم برد
ویو یورا
صبح با صدای جیمین از خواب بیدار شدم چون اتاق هامون دونفرست من جیمین،تهیونگ و جونگ کوک،جین و نامجون،شوگا و جی هوپ
بیدار شدم و رفتم دست شویی و کارهای لازم رو انجام دادم و اومدم که دیدم جین میز صبحانه چیده صبحانه خوردیم و یادم اومد که باید درس کار کنم چون فردا پرسش داریم
یورا:خب مرسی جین اوپا من دیگه باید برم خونه درس دارم
نامجون:درس داشتی و الان یادت اومده«با تعجب»
یورا:خب حالا چیز خیلی مهمی نیست «لبخند ضایع»
رفتم بالا لباس هام رو عوض کردم و وسایلم رو برداشتم رفتم سوال ماشین شدم و رفتم خونه تو راه یک مغازه وایسادم یکم رامیون دوکبوکی و اینجور چیز ها خریدم برای شام و ناهار
«خونه»
لباس هام رو عوض کردم و درس خواندم که خیلی گشنم بود یکم رامیون مرغ درست کردم و خوردم بعدش فیلم دیدم ساعت ۴ بود خسته شده بودم رفتم رو تخت ولو شدم که یاد پیام دیشب اوفتادم داشتم فکر میکردم که خوابم برد
۷.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.