فیک عضو هشتم⟨part4⟩
فیک عضو هشتم⟨part4⟩
ویو یورا
با صدا زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم که دیدم جی هوپ
یورا:الو«خابالو»
هوپی:سلام خوبی؟
یورا:مرسی جان؟
هوپی:میگم داریم با اعضا میری خرید تو هم میای
یورا:خرید؟آرعهههههه حتما میام«با ذوق»
هوپی:«خنده»خب الان ساعت ۶ ساعت ۷ حاضر باش جیمین میاد دنبالت
بیاین مرکز خرید....(خودتون یک چیزی تصور کنین)
یورا:اوکی
ساعت ۶ بود رفتم یک دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم موهام رو خشک کردم و یکم میکاپ کردم و لباس پوشیدم حاضر شدم که ساعت ۱۰ دقیقه به ۷ بود گوشیم زنگ خورد و جیمین بود که گفت دم دره
جیمین:سلام خانوم زیبا
یورا:«خندع»سلام جناب پارک
که هردوتاشون خندیدن سوار شدن رفتن سمت مرکز خرید
ویو تهیونگ
دیدم یورا هر چیزی که میخواد رو بر می داره و به قیمتش هم نگاه نمیکنه و حتی توی جواهر فروشی کلی ست های گرون قیمت برداشت و اصلا براش قیمت ها مهم نبود فکر کردم میخواد با بلک کارت حساب کنه که دیدم کارت خودش رو در آورد و منو کوک و جیمین برگ هامون ریخته بود و بقیه اعضا هم رفته بود یک مغازه ی دیگه همه خرید کردیم و سوار ماشین شدیم که...
بازم ببخشید کم بود😁
ویو یورا
با صدا زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم که دیدم جی هوپ
یورا:الو«خابالو»
هوپی:سلام خوبی؟
یورا:مرسی جان؟
هوپی:میگم داریم با اعضا میری خرید تو هم میای
یورا:خرید؟آرعهههههه حتما میام«با ذوق»
هوپی:«خنده»خب الان ساعت ۶ ساعت ۷ حاضر باش جیمین میاد دنبالت
بیاین مرکز خرید....(خودتون یک چیزی تصور کنین)
یورا:اوکی
ساعت ۶ بود رفتم یک دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم موهام رو خشک کردم و یکم میکاپ کردم و لباس پوشیدم حاضر شدم که ساعت ۱۰ دقیقه به ۷ بود گوشیم زنگ خورد و جیمین بود که گفت دم دره
جیمین:سلام خانوم زیبا
یورا:«خندع»سلام جناب پارک
که هردوتاشون خندیدن سوار شدن رفتن سمت مرکز خرید
ویو تهیونگ
دیدم یورا هر چیزی که میخواد رو بر می داره و به قیمتش هم نگاه نمیکنه و حتی توی جواهر فروشی کلی ست های گرون قیمت برداشت و اصلا براش قیمت ها مهم نبود فکر کردم میخواد با بلک کارت حساب کنه که دیدم کارت خودش رو در آورد و منو کوک و جیمین برگ هامون ریخته بود و بقیه اعضا هم رفته بود یک مغازه ی دیگه همه خرید کردیم و سوار ماشین شدیم که...
بازم ببخشید کم بود😁
۲.۹k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.