part6

part6
جونگ کوک‌ ویو
از چیزی که فکرشو میکردم
زوبا تر و ضریف تر بود
مو های صاف بلند چشمای تیله ای مشکیش
همه چیزش زیبا بود درست مثله یه فرشته بود

هینا ویو
بخشی از موزیک وید یو رو ساختیم و برای کمپانی فرستادیم

(تو پست بعدی هست)

من واقعا میخواستم اگه موقتی ام باشه
اگه فقط واسه وچند روز باشه بازم میخواستم ایدل بشم
تو افکار خودم بودم که
»دختراااااااا کمپانی قبول کرد
همه با هم جیغی کشیدیم که من یاد قرارم با اون پسره کوک افتادم
تصمیم گرفتم حالا که قبول شدم بهش زنگ بزنم
بعد چند تا بوق
#بله
+سلام اقای جئون
#او شمایین لیدی زیبا راجب پیشنهادم فکر کردین؟
+بله باید شب کجا بیام
# لازم نکرده زحمت بکشید خودم ساعت ۷:۳۰ براتون ماشین میفرستم
+اوکی خیلی ممنونم


چند مین بعد ساعت ۶:۴۵بود
رفتم یه دوش گرفتم و امدم بیرون لباسمو پوشیدم میگاپ دخترونه ای پوشیدمو به ساعت نگاه کردم
۷:۲۷بود
گفشایه پاشنه دارمو برداشتمو رفتم بیرون و سوار ماشین شدم
راننده مرد میان سالی بود
داشت باسرعت رانندگی میگردم
+ببخشید میشه اروم تر رانندگی کنید
هیچ جوابی نشنیدم که یهو






تا فردا صبر کنید فعلا