اتفاق جالب
اتفاق جالب
p3
ک صدای پچ پچای دو نفرو شنیدم :
*من خیلی تعجب میکنم از اونجایی ک ضربه ب گیج گاه خورده هیچ تردیدی نبود ک ب کما نرن ولی اینطور نشد ضربه شدیدی داشتن زخمشون خیلی عمیق نیست ولی خونریزی زیادی داشتن بخاطر همین باید استراحت کنن دو تا بخیه خورده جای زخمشون و باید مدام باندش عوض شه دختر جون سختی هستن
@باشه خیلی ممنون
+اینجا چ خبره ؟من کجام؟
*بیدار شدی دخترم؟اینجا بیمارستانه من برم دیگه راستی از دوست پسرت خیلی تشکر کن😉چون اگه دیر میرسد معلوم نبود چی میشد
+دوست... پسرم؟
+نمیخواین توضیح بدین اینجا چ خبره آقای شی؟!
@هیچی وقتی پیدات کردم بیهوش شده بودی منم اوردمت اینجا سرت دو تا بخیه خورده نگران نباش
هوممم از کی تا حالا آقای شی با من انقد صمیمی شد؟
@چیزی میخوری؟
+ن ممنون
@با من راحت حرف بزن اینطوری فایده نداره
+باشه بازم مرسی بخاطر همه چی
@هوم خواهش میکنم
@استراحت کن دو ساعت دیگه مرخص میشی منم میرم کارای ترخیصتو انجام بدم
+باش مرسی
به ساعتی ک روی دیوار بود نگاه کردم 6:30بود منم ک کاری نداشتم یهب طرز عجیبی خوابم گرفت دستم خودم نبود ولی خوابیدم
از زبان جان سو
سولار دختر خیلی خوشگلیه دو ساله ک توی کمپانی کار میکنه هیچ حسی بهش نداشتم تا اینکه بقلش کردم ،ب طرز عجیبی ضربان قلبم رفت بالا فکر کنم دوسش دارم بهتره دنبال فرصت مناسبی بگردم ک بهش اعتراف کنم
کارای ترخیص سولارو انجام دادم رفتم توی بخش ک دیدم خوابیده رفتم کنارش نشستم و بهش خیره نگا کردم ک یهو......
یاح یاح خمارییی
p3
ک صدای پچ پچای دو نفرو شنیدم :
*من خیلی تعجب میکنم از اونجایی ک ضربه ب گیج گاه خورده هیچ تردیدی نبود ک ب کما نرن ولی اینطور نشد ضربه شدیدی داشتن زخمشون خیلی عمیق نیست ولی خونریزی زیادی داشتن بخاطر همین باید استراحت کنن دو تا بخیه خورده جای زخمشون و باید مدام باندش عوض شه دختر جون سختی هستن
@باشه خیلی ممنون
+اینجا چ خبره ؟من کجام؟
*بیدار شدی دخترم؟اینجا بیمارستانه من برم دیگه راستی از دوست پسرت خیلی تشکر کن😉چون اگه دیر میرسد معلوم نبود چی میشد
+دوست... پسرم؟
+نمیخواین توضیح بدین اینجا چ خبره آقای شی؟!
@هیچی وقتی پیدات کردم بیهوش شده بودی منم اوردمت اینجا سرت دو تا بخیه خورده نگران نباش
هوممم از کی تا حالا آقای شی با من انقد صمیمی شد؟
@چیزی میخوری؟
+ن ممنون
@با من راحت حرف بزن اینطوری فایده نداره
+باشه بازم مرسی بخاطر همه چی
@هوم خواهش میکنم
@استراحت کن دو ساعت دیگه مرخص میشی منم میرم کارای ترخیصتو انجام بدم
+باش مرسی
به ساعتی ک روی دیوار بود نگاه کردم 6:30بود منم ک کاری نداشتم یهب طرز عجیبی خوابم گرفت دستم خودم نبود ولی خوابیدم
از زبان جان سو
سولار دختر خیلی خوشگلیه دو ساله ک توی کمپانی کار میکنه هیچ حسی بهش نداشتم تا اینکه بقلش کردم ،ب طرز عجیبی ضربان قلبم رفت بالا فکر کنم دوسش دارم بهتره دنبال فرصت مناسبی بگردم ک بهش اعتراف کنم
کارای ترخیص سولارو انجام دادم رفتم توی بخش ک دیدم خوابیده رفتم کنارش نشستم و بهش خیره نگا کردم ک یهو......
یاح یاح خمارییی
- ۲۳.۱k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط