بچه که بودم نزدیک های محرم که میشد به شدت ذوق می کردیم و
بچه که بودم نزدیک های #محرم که میشد به شدت ذوق می کردیم و لحظه شماری می کردیم محرم هر چه زودتر شروع بشه.
.
و وقتی به شب های محرم می رسیدیم ، با ذوق زودتر از بقیه جمع می شدیم و جلوی در منتظر بزرگترهامون می موندیم.
.
اون موقع ها تصور خاصی از محرم و حوادثش نداشتیم ،محرم حال و هوای خودشو برای ما بچه ها داشت.
.
با دختر خاله ، عمه ، دایی یا عمو هامون توی حرم یا #هیئت جمع میشدیم و به تقلید از بزرگترها #سینه_زنی میکردیم و بین جمعیت چشم می چرخوندیم ، همکلاسی هامون رو پیدا کنیم و بدوییم سمت شون .
.
کم کم که بزرگتر می شدیم فهم مون از حوادث محرم بیشتر میشد.اسم هایی به گوشمون میخورد: #رقیه بنت حسین ، #علی_اصغر بن حسین ، #عبد_الله بن حسن، #قاسم بن حسن ، #علی اکبر بن حسین، #سکینه بنت حسین ، #فاطمه بنت حسین،
.
داستان هایی می شنیدیم از حوادثی که در #کربلا اتفاق افتادن و تو ذهنمون شروع به تصور می کردیم.
.
هر چه بزرگتر میشدیم فهم مون بیشتر و بیشتر میشد؛
.
از #عباس علی و دلاوری هایش از #زینب زهرا و خطبه هایش ، از خورشید فروزان کربلا #ابا_عبدالله و یک جهان مظلومیتش.
.
ما شاگردان کوچک محرم پای #روضه های حسین قد کشیدیم ، بزرگ شدیم و پا به پای ستارگان سرزمین کربلا درس انسانیت گرفتیم؛
#گذشت، #ایثار، #ظلم ستیزی، #حق طلبی، و...
.
به راستی کدام آموزگار و کدام مکتب می توانست چنین زیبا ما را بار بیاورد جز مکتب حسین!؟
.
این حسین آموزگارِ تاریخ است که شاگردانش را از سراسر جهان پای مکتب انسان سازش گرد می آورد و به عرش بندگی می رساند.
.
حالا که حرم یا هیئت می رویم ، سینه که می زنیم ، زنجیر که می زنیم ، اشک که می ریزیم ، نه به تقلید از بزرگتر هایمان که ، به آن دلیل که به فهم عظیم #عاشورای حسین رسیده ایم.
.
ما برای مرگ انسانیت در برهه ای از تاریخ فریاد میزنیم ،اشک می ریزیم،ضجه می زنیم و جهل و خوی حیوانی را لعن می کنیم که آنقدر پست میشود که حاظر به سلاخی مولایی میشود که انعکاس خدا در زمین است.
.
و این فهم والا فقط پای مکتب ابا عبد الله ممکن بود و بس .
.
و وقتی به شب های محرم می رسیدیم ، با ذوق زودتر از بقیه جمع می شدیم و جلوی در منتظر بزرگترهامون می موندیم.
.
اون موقع ها تصور خاصی از محرم و حوادثش نداشتیم ،محرم حال و هوای خودشو برای ما بچه ها داشت.
.
با دختر خاله ، عمه ، دایی یا عمو هامون توی حرم یا #هیئت جمع میشدیم و به تقلید از بزرگترها #سینه_زنی میکردیم و بین جمعیت چشم می چرخوندیم ، همکلاسی هامون رو پیدا کنیم و بدوییم سمت شون .
.
کم کم که بزرگتر می شدیم فهم مون از حوادث محرم بیشتر میشد.اسم هایی به گوشمون میخورد: #رقیه بنت حسین ، #علی_اصغر بن حسین ، #عبد_الله بن حسن، #قاسم بن حسن ، #علی اکبر بن حسین، #سکینه بنت حسین ، #فاطمه بنت حسین،
.
داستان هایی می شنیدیم از حوادثی که در #کربلا اتفاق افتادن و تو ذهنمون شروع به تصور می کردیم.
.
هر چه بزرگتر میشدیم فهم مون بیشتر و بیشتر میشد؛
.
از #عباس علی و دلاوری هایش از #زینب زهرا و خطبه هایش ، از خورشید فروزان کربلا #ابا_عبدالله و یک جهان مظلومیتش.
.
ما شاگردان کوچک محرم پای #روضه های حسین قد کشیدیم ، بزرگ شدیم و پا به پای ستارگان سرزمین کربلا درس انسانیت گرفتیم؛
#گذشت، #ایثار، #ظلم ستیزی، #حق طلبی، و...
.
به راستی کدام آموزگار و کدام مکتب می توانست چنین زیبا ما را بار بیاورد جز مکتب حسین!؟
.
این حسین آموزگارِ تاریخ است که شاگردانش را از سراسر جهان پای مکتب انسان سازش گرد می آورد و به عرش بندگی می رساند.
.
حالا که حرم یا هیئت می رویم ، سینه که می زنیم ، زنجیر که می زنیم ، اشک که می ریزیم ، نه به تقلید از بزرگتر هایمان که ، به آن دلیل که به فهم عظیم #عاشورای حسین رسیده ایم.
.
ما برای مرگ انسانیت در برهه ای از تاریخ فریاد میزنیم ،اشک می ریزیم،ضجه می زنیم و جهل و خوی حیوانی را لعن می کنیم که آنقدر پست میشود که حاظر به سلاخی مولایی میشود که انعکاس خدا در زمین است.
.
و این فهم والا فقط پای مکتب ابا عبد الله ممکن بود و بس .
۵.۵k
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.