💛My little model💛
پارت ۱۳
ساک ها رو توی صندوق گذاشتیم و سوار شدیم و رفتیم
سمت فرودگاه وقتی رسیدیم آقای پارک هم اونجا بود
آقای پارک: رئیس جت شخصیتون آماده است
تهیونگ: ممنونم
رفتیم سوار جت شدیم
ا/ت: تهیونگ الان بهتری
تهیونگ: اره فقط نگرانم
ا/ت: ته ته نگران نباش بابات حالش خوبه خب تو باید یکم
استراحت کنی
تهیونگ: باشه ولی
ا/ت: ولی بی ولی تو باید سرحال باشی
تهیونگ: باشه پس یکم میخوابم
ا/ت: آفرین پسر خوب
تهیونگ خوابید من داشتم نگاهش میکردم
بعد سه ساعت
ا/ت: تهیونگ بلند شو رسیدیم
تهیونگ: واقعا رسیدم
ا/ت: آره ولی آروم باش خب هیچ اتفاق بدی نیوفتاده مطمئن
باش
تهیونگ: باشه
از جت پیاده شدیم راننده تهیونگ منتظرمون بود سوار ماشین
شدیم
تهیونگ: اول میریم پیش پدرم بعد سوئیچ ماشین روبده خودم
راننده: چشم رئیس
رسیدیم بیمارستان رفتیم پیش پدر تهیونگ اولش من وارد
اتاق نشدم بعدش
تهیونگ: ا/ت میشه بیای داخل
رفتم داخل حال پدر تهیونگ به نظر خوب میرسید
&: دخترم شنیدم تو دوست دختر تهیونگی درسته؟
ا/ت: اممممم بله رئیس
&: حواست به تهیونگ من باشه
ا/ت: نگران نباشید کاملا حواسم بهش هست
&: تهیونگ میشه یه چند دیقیقه بری بیرون
تهیونگ: چشم پدر
&: دخترم تهیونگ بچه خوب و مهربونیه ولی زود استرس
میگیره
ا/ت: مشخصه تو راه اینجا دستو پاشو گم کرده بود از استرس
&: اون چون مدله قطعا ساسنگ های زیادی دنبالشن پس
مراقبش باش اگه استرس بگیره نمیتوانه درست غذا بخوره
ا/ت: قول میدم از پسرتون به خوبی مراقبت کنم
&: به تهیونگ بگو بیاد تو
ا/ت: چشم رئیس
&: میتوانی منو پدر صدا بکنی
ا/ت:چشم
.........................................................................................
ببخشید دیر اومدم عین چی کلاس دارم 😭😭
شاید بعد این کلا نوشتن رو کنار گذاشتم😭
ساک ها رو توی صندوق گذاشتیم و سوار شدیم و رفتیم
سمت فرودگاه وقتی رسیدیم آقای پارک هم اونجا بود
آقای پارک: رئیس جت شخصیتون آماده است
تهیونگ: ممنونم
رفتیم سوار جت شدیم
ا/ت: تهیونگ الان بهتری
تهیونگ: اره فقط نگرانم
ا/ت: ته ته نگران نباش بابات حالش خوبه خب تو باید یکم
استراحت کنی
تهیونگ: باشه ولی
ا/ت: ولی بی ولی تو باید سرحال باشی
تهیونگ: باشه پس یکم میخوابم
ا/ت: آفرین پسر خوب
تهیونگ خوابید من داشتم نگاهش میکردم
بعد سه ساعت
ا/ت: تهیونگ بلند شو رسیدیم
تهیونگ: واقعا رسیدم
ا/ت: آره ولی آروم باش خب هیچ اتفاق بدی نیوفتاده مطمئن
باش
تهیونگ: باشه
از جت پیاده شدیم راننده تهیونگ منتظرمون بود سوار ماشین
شدیم
تهیونگ: اول میریم پیش پدرم بعد سوئیچ ماشین روبده خودم
راننده: چشم رئیس
رسیدیم بیمارستان رفتیم پیش پدر تهیونگ اولش من وارد
اتاق نشدم بعدش
تهیونگ: ا/ت میشه بیای داخل
رفتم داخل حال پدر تهیونگ به نظر خوب میرسید
&: دخترم شنیدم تو دوست دختر تهیونگی درسته؟
ا/ت: اممممم بله رئیس
&: حواست به تهیونگ من باشه
ا/ت: نگران نباشید کاملا حواسم بهش هست
&: تهیونگ میشه یه چند دیقیقه بری بیرون
تهیونگ: چشم پدر
&: دخترم تهیونگ بچه خوب و مهربونیه ولی زود استرس
میگیره
ا/ت: مشخصه تو راه اینجا دستو پاشو گم کرده بود از استرس
&: اون چون مدله قطعا ساسنگ های زیادی دنبالشن پس
مراقبش باش اگه استرس بگیره نمیتوانه درست غذا بخوره
ا/ت: قول میدم از پسرتون به خوبی مراقبت کنم
&: به تهیونگ بگو بیاد تو
ا/ت: چشم رئیس
&: میتوانی منو پدر صدا بکنی
ا/ت:چشم
.........................................................................................
ببخشید دیر اومدم عین چی کلاس دارم 😭😭
شاید بعد این کلا نوشتن رو کنار گذاشتم😭
۷.۴k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.