💛My little model💛

پارت ۱۱

تهیونگ: سلام
آقای پارک: این خانم کی باشن
تهیونگ: گفتم که یکی باهام میاد
آقای پارک: آقا الان براتون شایعه میسازن که دوست
دختر دارید
ا/ت: ولی من واقعا دوست دخترشم
آقای پارک: (تعجب و بازماندن دهان)
تهیونگ: خودتو جمع کن آقای پارک
آقای پارک: اخه
تهیونگ: آخه بی اخه الان باید بریم کجا
آقای پارک: باید بریم طبقه بالا
رفتیم بالا
ویو ا/ت
تهیونگ رو از توی دوربین نگاه میکردم اون خیلی جذاب
بود مصاحبه شروع شد تهیونگ سعی داشت حواسش
پیش من نباشه ولی نمیتوانست برای همین سریع
مصاحبه رو تموم کرد
تهیونگ: ا/ت خوبی دیگه؟
ا/ت: تهیونگ من واقع حالم خوبه😂
تهیونگ: بیب امروز بریم بیرون دور بزنیم یا بخوابیم
ا/ت: بریم بیرون
تهیونگ: هرچی پیشی کوچولو بگه
ا/ت: یااااا ته ته
تهیونگ: دیشب باید خودتو میدیدی عین یه پیشی
کیوت توی بغلم خوابیده بودی
ا/ت: بیا بریم بیرون تا به فنام ندادی
تهیونگ: چشم
رفتیم بیرون تهیونگ راننده رو فرستاد بیرون و
نشستیم توی ماشین
ا/ت: واقعا اون بالا داشتی آبروی منو میبردی
تهیونگ: وای استف ها دهنشون از تعجب باز مونده بود
باید قیافه هاشونو میدید
ا/ت: الان کجا بریم
میریم برج نامسان ولی قبلش میریم یه چیزی بخوریم