وقتی دخترش از خونه فرار میکنه
وقتی دخترش از خونه فرار میکنه
ولی توی کنسرت....🖤😔🥀
P.t 8
(توی مطب):
(از زبان سوهو):
خیلی استرس داشتم چون تو این ۷ ماه آچا غذا زیاد نمیخورد و شکمش زیاد بزرگ نشده بود دکترش یک ماه پیش بهش گفته بود که باید غذا خوب بخوره ولی هر چی آچا میخورد پس میداد و من بخاطر اینکه بتونم ازش مراقبت کنم و بخاطر کارم تا شب تو شرکت هستم گذاشتمش پیش مادر بزرگش خودمون تونه گرفتیم ولی من رو این چیزا حساسم.
(اتاق دکتر):
علامت دکتر▪
▪خب پسر کوچولوتون حالش خوبه خانم کیم آچا چرا به حرف من گوش نمیدید غذا نمیخورید
_خانم دکتر من بخدا نمیتونم بخورم پس میارم
▪باید به اون کوچولو برسی
+خانم دکتر شما هر چی بگین آچا گوش نمیده که
سوهو با اخرین حرفش خندید و به آچا خیره شد.
+امیدوارم پسرم به مادرش بره ادبش اخلاقش زیباییش شخصیتش(چشمک میزنه به آچا)
آچا با حرف سوهو خجالت کشید و سرشو انداخت پایین.
▪خیلی خوشحالم که این کوچولو یه مادر و پدر خوب داره
آچا لبخندی به دکتر و سوهو زد و از دکتر خدافظی کردن و رفتن.
(از زبان سوهو):
به آچا کمک میکردم که اروم بریم سوار ماشین شیم
+بیب امشب میخوام کنسرت ببرمت!
_سوهو من نمیتونم با تین وضع بیام اونجا شلوغه خطرنا....
+بیب نگران نباش یه جایی رو رزرو کردم که به پسرمون اسیبی نرسه
آچا لبخندی به من زد و کمکش کردم سوار ماشین شه.
.
.
.
پرش زمانی ساعت ۷ شب:
+آچا بیب اماده شدی؟!
_دارم به خودم میرسم نمیخوام بد شکل بیام
+تو با پف های صورتت بازم خوشگلی بیبی گرل
آچا با یه لباس گشاد بلند که طرحش گل های رز قرمز بود جلوی سوهو ظاهر شد
+واووو عالیه فقط پاهات یخ میکنه
_عااا پد گرم کننده با خودم اوردم بریم؟
+بریم عزیزم
.
.
.
.
توی کنسرت*
(از زبان آچا):
نمیدونم سوهو چجوری بادیگاردا رو راضی کرده بود که از جمعیت بیام بیرون و اگر خواستم رو صندلی بشینم یا بایستم.
نزدیکای اومدن خواننده ها بود.
وقتی اولین خواننده وارد استیج شد برای یک لحظه همچی برام ایستاد قلبم یادش رفت چجوری بتپه.
کنارمو دیدم که سوهو به من لبخند زده و داره به....
.
.
.
#تک_پارتی
#وانشات #جیمین
ولی توی کنسرت....🖤😔🥀
P.t 8
(توی مطب):
(از زبان سوهو):
خیلی استرس داشتم چون تو این ۷ ماه آچا غذا زیاد نمیخورد و شکمش زیاد بزرگ نشده بود دکترش یک ماه پیش بهش گفته بود که باید غذا خوب بخوره ولی هر چی آچا میخورد پس میداد و من بخاطر اینکه بتونم ازش مراقبت کنم و بخاطر کارم تا شب تو شرکت هستم گذاشتمش پیش مادر بزرگش خودمون تونه گرفتیم ولی من رو این چیزا حساسم.
(اتاق دکتر):
علامت دکتر▪
▪خب پسر کوچولوتون حالش خوبه خانم کیم آچا چرا به حرف من گوش نمیدید غذا نمیخورید
_خانم دکتر من بخدا نمیتونم بخورم پس میارم
▪باید به اون کوچولو برسی
+خانم دکتر شما هر چی بگین آچا گوش نمیده که
سوهو با اخرین حرفش خندید و به آچا خیره شد.
+امیدوارم پسرم به مادرش بره ادبش اخلاقش زیباییش شخصیتش(چشمک میزنه به آچا)
آچا با حرف سوهو خجالت کشید و سرشو انداخت پایین.
▪خیلی خوشحالم که این کوچولو یه مادر و پدر خوب داره
آچا لبخندی به دکتر و سوهو زد و از دکتر خدافظی کردن و رفتن.
(از زبان سوهو):
به آچا کمک میکردم که اروم بریم سوار ماشین شیم
+بیب امشب میخوام کنسرت ببرمت!
_سوهو من نمیتونم با تین وضع بیام اونجا شلوغه خطرنا....
+بیب نگران نباش یه جایی رو رزرو کردم که به پسرمون اسیبی نرسه
آچا لبخندی به من زد و کمکش کردم سوار ماشین شه.
.
.
.
پرش زمانی ساعت ۷ شب:
+آچا بیب اماده شدی؟!
_دارم به خودم میرسم نمیخوام بد شکل بیام
+تو با پف های صورتت بازم خوشگلی بیبی گرل
آچا با یه لباس گشاد بلند که طرحش گل های رز قرمز بود جلوی سوهو ظاهر شد
+واووو عالیه فقط پاهات یخ میکنه
_عااا پد گرم کننده با خودم اوردم بریم؟
+بریم عزیزم
.
.
.
.
توی کنسرت*
(از زبان آچا):
نمیدونم سوهو چجوری بادیگاردا رو راضی کرده بود که از جمعیت بیام بیرون و اگر خواستم رو صندلی بشینم یا بایستم.
نزدیکای اومدن خواننده ها بود.
وقتی اولین خواننده وارد استیج شد برای یک لحظه همچی برام ایستاد قلبم یادش رفت چجوری بتپه.
کنارمو دیدم که سوهو به من لبخند زده و داره به....
.
.
.
#تک_پارتی
#وانشات #جیمین
۱۰.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.