نور و تاریکی part 2
روزها به همین منوال گذشت. ات عکس می گرفت و یونگی بی حس و بی میل ژست می گرفت.اما بین این همه بی احساسی ات متوجه چیزی شد. با روحیه سرد و متفاوت یونگی ,شور و علاقه پنهانش به موسیقی در چشماش پیدا بود.
ات هنوز سعی میکرد از جنبه های مختلف عکس بگیره. به جای گرفتن عکس های معمولی شروع کرد به ثبت لحظات غیر منتظره. یک روز که یونگی در حال نواختن پیانو بود . بدون اینکه یونگی بفهمه ات ازش عکس گرفت.نور پردازی,سایه ها و حالت چهره یونگی روایت گر داستانی پر از درد و زیبایی بود.
اون روز وقتی ات عکس رو نشون یونگی داد . سکوت کرد. اولین بار ات در چشمای اون چیزی فراتر از بی تفاوتی دید. یک لحظه,یک جرقه و دوباره نگاهش به حالت قبلی برگشت.
خیلی ممنون که صبر کردید خیلییییییییی دوستتون دارم
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
ات هنوز سعی میکرد از جنبه های مختلف عکس بگیره. به جای گرفتن عکس های معمولی شروع کرد به ثبت لحظات غیر منتظره. یک روز که یونگی در حال نواختن پیانو بود . بدون اینکه یونگی بفهمه ات ازش عکس گرفت.نور پردازی,سایه ها و حالت چهره یونگی روایت گر داستانی پر از درد و زیبایی بود.
اون روز وقتی ات عکس رو نشون یونگی داد . سکوت کرد. اولین بار ات در چشمای اون چیزی فراتر از بی تفاوتی دید. یک لحظه,یک جرقه و دوباره نگاهش به حالت قبلی برگشت.
خیلی ممنون که صبر کردید خیلییییییییی دوستتون دارم
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
- ۱.۵k
- ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط