اقر بهاسم من و فراموش کردنت

«اِقرَأ» به‌اسم من، و فراموش کردنت
«اِقرَأ» پیامبر! و بگو [ آمنــو بعشق ]
‌«اِقرَأ»، که حال واقع من روبراه نیست
سُست‌است شعر و قافیه‌ای نیست جز دمشق!

با نام عشق، سوره‌ی "میخاستم تو..."را
در کوچه‌های تب‌زده آغـاز میکـنم
بر بال‌های آیه‌ی "هستم کنار تو "
تا انتهـای یاد تـو پـرواز میکـنم

لبخند ناز عکس جدیدت برای من
از شعر و عشق هر چه که دارم برای تو
تو تشنه‌ای و عشق به داد تو میرسد
آیا چگـونه شـعر نبـارم برای تـو

تو باعث تمام پریشانی ِ منی
تک ضربه‌های چکش ویرانی منی
قتاله‌ی مبـارک زنجـانی منی
در انتظار مصرع پایانی منی

دیوارهای فاصله را ساختی عزیز
سیگارهای "بی‌تو" مرا دود کرده‌اند
الکل به داد این من ِ تنها نمیرسد
امّیـد را به حادثه نابود کرده‌اند

انصاف نیست اینهمه از شعرهای من
در گوش او بخوانی و او هم ببوسدت
از جمله‌های " من بخدا دوست دارمت‌"
کمتر بخوان که لااقل او کم ببوسدت!

یک‌روز میرسد که در آغوش دیگری
با شعرهای کهنه‌ی من گفتگو کنی
باشد قبول! میروم از خاطرت ولی
یک‌روز میرسد که مرا آرزو کنی️
دیدگاه ها (۱)

یک سری زنها و مردها ؛فقط به درد معاشرت میخورند، به درد اینکه...

شعله بی امان

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط