پارت ۲
پارت ۲
~~~~
ویو مایکی
رفتم پایین که یکدفعه با یه بانوی زیبا روبه رو شدم.
چقدر خوشگلههههههههه
مایکی: سلام بانو
اما: باز شروع شد( آروم )
ا/ت: سلام عا بانو ؟
مایکی : بله من معمولا به بانو های زیبا مثل شما بانو میگم
ا/ت: اگه قصدتون مخ زنیه نه ممنون تاثیری نداره
اما:ریدی داداشم (توی ذهنش)
مایکی: حیف شد ولی من کارمو بلدم
ا/ت: خواهیم دید (با خنده )
اما: خب دیگه بریم داخل
مایکی : بفرمایید بانو
ا/ت: خیلی ممنون
ویو نویسنده
اما و ا/ت جلو رفتن و مایکی هم کناره ا/ت بود
ا/ت تو ذهنش: چه بوی عطره خوبی میده
اما: خیلی خب بشین تا من دورایاکی بیارم
مایکی: من عاشقه دورایاکیم شما چی بانو ؟
ا/ت:منم همینطور شما همیشه اینقدر پر انرژید؟
مایکی: از من خوشتون اومد
ا/ت: هه هه هه نه (جدی)
مایکی: آره من همیشه پر انرژیم تا همه شاد باشن
ا/ت: خیلی خوبه
اما : بفرمایید
ا/ت: ممنون
اما: لباست خیلی قشنگه
ا/ت:از همون پاساژها امروز گرفتم دیگه
اما : وای اره یادم نبود ولی خیلی بهت میاد
ا/ت: ممنونم
مایکی: گفتم که بانو خیلی زیباست
اما: آره ولی بس کن مایکی
ا/ت: ممنونم( با خنده )
مایکی: شما چند سالتونه ؟
ا/ت: ۱۳و شما ؟
مایکی: از اما هم کوچکتری اخی کوچولو ، من ۱۷
ا/ت: من کوچولوعم ؟
اما: هی مایکی درسته کوچولوعه ولی خیلی پختس (با جدیت )
مایکی: خیلی خوبه
مایکی اومد پاشه که یکدفعه پاس به میز گیر کردو افتاد زمین و لباسه مایکی رفت بالا که
ا/ت بدنه مایکی رو دید
ا/ت: چه سیسپکایی( توی ذهنش)
ا/ت: فکر نمیکردم اینقدر دست پا چلفتی باشی
اما:........(نقطه ها خندست)
مایکی بلند شو
مایکی: نخند اما پاک گیر کرد بانو
دوباره تا اومد بلند شه ایندفعه پاس گیر کرد به پا ا/ت و افتاد روی ا/ت که اما با صحنه ای که دید پراش ریخت
~~
پایانه پارت
~~~~
ویو مایکی
رفتم پایین که یکدفعه با یه بانوی زیبا روبه رو شدم.
چقدر خوشگلههههههههه
مایکی: سلام بانو
اما: باز شروع شد( آروم )
ا/ت: سلام عا بانو ؟
مایکی : بله من معمولا به بانو های زیبا مثل شما بانو میگم
ا/ت: اگه قصدتون مخ زنیه نه ممنون تاثیری نداره
اما:ریدی داداشم (توی ذهنش)
مایکی: حیف شد ولی من کارمو بلدم
ا/ت: خواهیم دید (با خنده )
اما: خب دیگه بریم داخل
مایکی : بفرمایید بانو
ا/ت: خیلی ممنون
ویو نویسنده
اما و ا/ت جلو رفتن و مایکی هم کناره ا/ت بود
ا/ت تو ذهنش: چه بوی عطره خوبی میده
اما: خیلی خب بشین تا من دورایاکی بیارم
مایکی: من عاشقه دورایاکیم شما چی بانو ؟
ا/ت:منم همینطور شما همیشه اینقدر پر انرژید؟
مایکی: از من خوشتون اومد
ا/ت: هه هه هه نه (جدی)
مایکی: آره من همیشه پر انرژیم تا همه شاد باشن
ا/ت: خیلی خوبه
اما : بفرمایید
ا/ت: ممنون
اما: لباست خیلی قشنگه
ا/ت:از همون پاساژها امروز گرفتم دیگه
اما : وای اره یادم نبود ولی خیلی بهت میاد
ا/ت: ممنونم
مایکی: گفتم که بانو خیلی زیباست
اما: آره ولی بس کن مایکی
ا/ت: ممنونم( با خنده )
مایکی: شما چند سالتونه ؟
ا/ت: ۱۳و شما ؟
مایکی: از اما هم کوچکتری اخی کوچولو ، من ۱۷
ا/ت: من کوچولوعم ؟
اما: هی مایکی درسته کوچولوعه ولی خیلی پختس (با جدیت )
مایکی: خیلی خوبه
مایکی اومد پاشه که یکدفعه پاس به میز گیر کردو افتاد زمین و لباسه مایکی رفت بالا که
ا/ت بدنه مایکی رو دید
ا/ت: چه سیسپکایی( توی ذهنش)
ا/ت: فکر نمیکردم اینقدر دست پا چلفتی باشی
اما:........(نقطه ها خندست)
مایکی بلند شو
مایکی: نخند اما پاک گیر کرد بانو
دوباره تا اومد بلند شه ایندفعه پاس گیر کرد به پا ا/ت و افتاد روی ا/ت که اما با صحنه ای که دید پراش ریخت
~~
پایانه پارت
۶.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.