نسیم دانه از دوش مورچه انداخت

نسیم، دانه از دوش مورچه انداخت؛
مورچه، دانه را دوباره بر دوشش گرفت و رو به خدا گفت :
گاهی یادم می رود که، هستی؛
کاش بیشتر نسیم بوزد …
دیدگاه ها (۷)

بعضی وقتا سکوت میکنیچون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی بزنی…ب...

.یہﻭقتے...برداشت هاے بد ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ! ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ مے ﺷﺪﻡ؛ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ...

رجب آمد خدای من " العفو"آمدم آشنای من" العفو"اشتباهی کردم و ...

گاهی از من و شمای "مذهبی"؛تنها یک تیپ باقی می ماند؛برای خانم...

🌸 شکرگزاری امروز من: 🌸خدایا…شکرت که دوباره چشم باز کردمشکرت ...

شاید در زندگی بعدیمان

🟡چیزی که سرنوشت انسان را میسازد استعدادهایش نیستانتخاب هایش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط