یادمه با خانمی توی دانشگاه خیلی چپ افتادیم
یادمه با خانمی توی دانشگاه خیلی چپ افتادیم
شدید از هم متنفر بودیم
یه بار که میرفتم تهران اتوبوس وسط راه خراب شد
بجای ۷ غروب، ۱۲ شب رسید آزادی
وقتی پیاده شدم دیدمش
بی تفاوت راه افتادم سمت میدون
دیدم از پشت سر صدام زد
میشه با هم تا یه جایی بریم؟
-کجا میشینی؟
+ظفر
اون زمان موبایل خیلی کم بود
تو مسیر پیاده روی هم با تلفن کارتی به کسی زنگ نزد
مثل سایه کمی عقب تر و تقریبا چسبیده به من راه میومد
ماشین گرفتم و نشستم جلو
ساعت یک رسیدیم ظفر
گفت برید داخل فرید افشار
و بعد گفت همینجا و پیاده شد
یه بسته بیسکوییت باز شده بهم داد و رفت
با همون ماشین برگشتم امیرآباد
یادم نیست چقدر کرایه دادم، قطعا زیر ۲۰۰۰ تومن بود
احساس قدرت و جوانمردی و لوتی گری میکردم
پیاده که شدم اومدم بیسکوییتو بندازم دور دیدم یه جوریه
نگاه کردم دیدم ۵ تا هزاری گذاشته توش و یه کاغذ:
"میدونستم قبول نمیکنی حساب کنم
مرسی که پناهم بودی"
شدید از هم متنفر بودیم
یه بار که میرفتم تهران اتوبوس وسط راه خراب شد
بجای ۷ غروب، ۱۲ شب رسید آزادی
وقتی پیاده شدم دیدمش
بی تفاوت راه افتادم سمت میدون
دیدم از پشت سر صدام زد
میشه با هم تا یه جایی بریم؟
-کجا میشینی؟
+ظفر
اون زمان موبایل خیلی کم بود
تو مسیر پیاده روی هم با تلفن کارتی به کسی زنگ نزد
مثل سایه کمی عقب تر و تقریبا چسبیده به من راه میومد
ماشین گرفتم و نشستم جلو
ساعت یک رسیدیم ظفر
گفت برید داخل فرید افشار
و بعد گفت همینجا و پیاده شد
یه بسته بیسکوییت باز شده بهم داد و رفت
با همون ماشین برگشتم امیرآباد
یادم نیست چقدر کرایه دادم، قطعا زیر ۲۰۰۰ تومن بود
احساس قدرت و جوانمردی و لوتی گری میکردم
پیاده که شدم اومدم بیسکوییتو بندازم دور دیدم یه جوریه
نگاه کردم دیدم ۵ تا هزاری گذاشته توش و یه کاغذ:
"میدونستم قبول نمیکنی حساب کنم
مرسی که پناهم بودی"
۲.۵k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.