از تو چنان رنجی به من رسیده که هرگز انتظارش را از هیچ جنب
از تو چنان رنجی به من رسیده که هرگز انتظارش را از هیچ جنبندهای نداشتم.
حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است. اما با تمام این مرارتها، صورتت برای من هنوز خوشبختیست؛ خودِ زندگیست.
هیچ کاری نمیتوانم بکنم،
هیچ کاری نکردهام که از این عشق رها شوم که از درون تهیام کرده
پیش از اینکه تا ته قلبم را لبریز کند.
حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است. اما با تمام این مرارتها، صورتت برای من هنوز خوشبختیست؛ خودِ زندگیست.
هیچ کاری نمیتوانم بکنم،
هیچ کاری نکردهام که از این عشق رها شوم که از درون تهیام کرده
پیش از اینکه تا ته قلبم را لبریز کند.
۷.۰k
۰۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.